نقدی بر فیلم «ایالت متحده برعلیه بیلی هالیدی» / زنگواره تاریخی یک خواننده

 

عصر سینما؛ علی زنداکبری

اینکه در این برهه از زمان، آمریکای امروزی دستخوش تنشهای نژادی گردیده (که فیلمهای روز و قوانین جدید جوایز این کشور نیزخود بازتاب دهنده آن است)، ساخته شدن فیلمی از خواننده ای خاص و با عنوانی ویژه به نام «ایالت متحده برعلیه بیلی هالیدی»، اتفاق مهمی است، هرچند در این روایت، آنطور که باید و شاید، فیلمساز از بیان تاثیر این خواننده بر مبارزات ضد نژادپرستی آن بازمی ماند و عملا میان روایت داستان زندگی یک هنرمند و یا سهم او در تاثیر بر جنبش حقوق مدنی سرگردان می گردد. اما طرح مجدد داستان زندگی خواننده ای با سرنوشتی پرفراز و نشیب، آن هم پس ازچهل و هشت سال و بعد از فیلم درخشان «بانو بلوز می خواند» در سال 1972 و با بازی دایانا راس و کارگردانی سیدنی جی فیوری، خالی از لطف نیست(عنوان فیلم برگرفته از یکی از ترانه های بیلی هالیدی است).

اگر چه به شخصه فیلم قدیمی را بیشتر برای بیلی هالیدی میپسندم و بازی دایانا راس نیز در فیلم مذکور به یاد ماندنی و گیرا بود(تا جائیکه نامزدی اسکار را برایش به ارمغان آورد، ولی در نهایت در رقابتی نزدیک به لیزا مینه لی برای بازی در «کاباره» به کارگردانی باب فاس، واگذارش کرد)، بازی آندرا دی اما، به طرز عجیبی انعکاس دهنده روح پر درد خواننده ایست. با صدایی محزون، نشات گرفته از درون پر آشوب و درد کشیده بیلی هالیدی که ترکیب رنج موسیقی بلوز و قدرت سبک جز موسیقی را توامان ارائه می دهد.

اشکال کار آنجاست که کارگردان علیرغم بهره گیری مناسب از انتخاب درست بازیگر اصلی، در بیان شیوه روایت سرگردانی کاراکترش، میان رنجهای کودکی، تمایل به مواد مخدر، مصرف نوشیدنی و ارتباطات عاطفی ناموفق و از طرفی حضور شخصیت مشهور هری آنسلینگر به عنوان اولین کمیسر فدرال مواد مخدر که درگیریهای نژادی در دهه سی و چهل را لاجرم به فضایی متاثر از ترس نژادپرستانه در مبارزه با مواد مخدر هدایت کرده بود، تماشاگر را بیشتر سردرگم مینماید تا همراه شخصیت اصلی، و در این میان یکی از وجوه منحصر به فرد بیلی هالیدی را نیز آنطور که باید به تصویر نکشیده و در میان موضوعات مختلف برای طرح و تعریف گم می نماید: زنی مغرور و متکی به نفس که با تمام مشکلاتش، آزادانه راهش را برگزیده و بی توجه به عاقبت رفتارهایش، آنچه بر او می رود را صادقانه میپذیرد.

بهترین نمود این رفتار، خواندن ترانه جنجالی “میوه عجیب” است، شعری که صرف خواندنش خود دردی عمیق از انسان مورد ظلم قرار گرفته در رنج، تنهائی و سبعیتی ناباورانه را همراه دارد، چه رسد به آنکه در قالب نوای خواننده ای زن، سیاه پوست و با صدایی خاص که تا عمق وجود شنونده را به حزن وا میدارد نیز خوانده شود.

تاثیری اجتماعی و شگرف که حتی جنبش های مبارز مسلح از هم راستایی با اثر آن در جامعه مخالف با نژادپرستی عاجز بودند. اینگونه بود که سیستم حاکمان آن زمان ایالات متحده از یک مامور مخفی سیاه پوست برای آسیب به او و از طریق یکی از مهمترین نقاط ضعفش، (کمبود محبت از ارتباطات احساسی با مردان) وارد شده تا به بهانه اعتیادش به مواد مخدر از اجرای چند باره این آهنگ در کنسرت های سراسر کشورش جلوگیری نماید.

ترانه میوه عجیب در متن خود به نکته ای اشاره می کند که شخصی تا آن زمان به این شیوه بیانش ننموده بود: لینچ کردن، (عمل وحشیانه ضرب و جرح و اعدام غیرقانونی از جمله به وسیله به دار آویختن در ملاء عام که در آن موقع برای کشتن سیاه پوستان متداول بود)، صحبت درباره محکومیت این عمل جسارتی می طلبید که تنها از پس خواننده ای چون بیلی هالیدی برمی آمد، در قالب استعاره ای از یک میوه عجیب آویزان از درخت سپیدار(کنایه به اجساد خونین آویزان از شاخه های درختان). شعر این ترانه توسط “ایبل مروپل” شاعر و معلم کمونیست و با نام مستعار لوئیس آلن نوشته شده است که خود بر حساسیت سیستم حاکمه و بهانه جوئی هایش مبنی بر خطر نفوذ کمونیسم در جامعه، بر این موسیقی می افزود.

فیلم ایالت متحده برعلیه بیلی هالیدی

در نهایت آنچه بی ثباتی فیلم را نشانه رفته، عدم وجود مرکز ثقلی دراماتیک است تا بر پایه آن شاخ و برگ سایر اتفاقات حول آن شکل گیرد. دست به دست شدن این مرکز ثقل تا بدانجا پیش میرود که موجب کمرنگ شدن تاثیر موسیقی کریس باوز(که قبلا در کتاب سبز، باب فارلی، خوش درخشیده بود) و فیلمبردار کهنه کار، آندرو دان نیز می شود.

آنچه جای تعجب است زمان دو ساعته فیلمی است که می تواند تمام خواسته هایش را بر اساس اتفاقات حقیقی زندگی شخصیت اصلی با پرداختی روان ارائه نماید، شاید اما تعدد همین رخدادها نویسنده و کارگردان را چنان دستپاچه نموده که نمیتوانند سیناپس های فیلمنامه شان را به درستی بین این وقایع مدیریت نمایند. از گذشته سخت بیلی هالیدی بگیر تا معرفی کمیسر فدرال مواد مخدر، روابط بیلی با مردان زندگیش، بحران مواد مخدر در دهه سی و چهل، بحران نژادپرستی در جامعه آمریکا در همان دوران، روابط بیلی با گروه همراه و گروه موسیقی اش، مرگ سگ بیلی و پرداخت عجیب به آن، ورود و خروج مامور مخفی به زندگی خواننده (که فیلم در پایان به صورت ویژه و با نمایش تصویر واقعی او از سرانجام وی در دنیای واقعی صحبت می کند) و یا حتی آزار جنسی بیلی در دوران نوجوانی و …

«ایالت متحده برعلیه بیلی هالیدی» را درمجموع برای کارنامه کارگردان آن؛ لی دانیلز(با توجه به فیلمهای قبلیش، گرانبها، کاغذ بازی و …) میتوان قدمی رو به جلو متصور بود، لیکن ستاره بی چون و چرای فیلم آندرا دی بازیگر است.

او که سابقه چندان مهمی در بازیگری ندارد چنان در نقش خود فرو رفته که بهترین دلیل را برای دیدن فیلم به مخاطب تقدیم می دارد. باید اذعان نمود برگ برنده فیلم، معرفی چنین استعداد جدی به دنیای بازیگریست و البته پاداش بازی خوبش را نیز با بردن جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن جوایز گلدن گلوب و همچنین کاندید شدن در بخش بهترین بازیگر نقش اول زن جوایز اسکار امسال گرفت.

مطلب دیگری از نویسنده این یادداشت:

نقد فیلم: نگاهی به فیلم تحسین شده «پدر» با بازی آنتونی هاپکینز / مرا به یاد داشته باش

 

مشاهده بیشتر

شاید از این نوشته‌ها هم خوشتان بیاید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا