روز شمار شش: نگاهی به فیلم های روز ششم جشنواره فیلم فجر / مادرانه تلخ و یک پرتره هوایی

عصرسینما؛ رضا صائمی
در روز ششم جشنواره سی و نهم دو فیلم «مامان» و «منصور» به نمایش درآمد که در ادامه نگاهی به آنها می اندازیم.
مامان؛ مادرانه تلخ
فیلم «مامان» به کارگردانی آرش انیسی یکی از فیلم اولی های قابل تامل بود که از زاویه دید متفاوتی به موقعیت مادرانه و زیست- جهان او می پرداخت.
آرش انیسی پس از تجربه کارهای فنی در سینما که نخستین کارش در این زمینه «دموکراسی در روز روشن» بود؛ به کار تدوین در سینما پرداخت. انیسی بعدش فیلم های کوتاه «بازتاب یک ذهن ناتمام» و «در سوگ سیاوش» را ساخت و حالا با نخستین فیلم بلندش «مامان» در جشنواره سی و نهم حضور دارد. گرچه فیلمنامه این کار در سال 96 نوشته شده است.
فیلم درباره قصه مادری است که از همسرش جدا شده و با تاکسی کار می کند. زنی که هنوز برای خانواده شوهر سابقش دوست داشتنی است، اما فرزندانش او را پیرزنی بداخلاق و غرغرو می دانند.
در واقع «مامان» قصه یک خانواده جنوبی است که پیش از انقلاب زندگی راحت و مرفهی داشتند و پس از جنگ و از دست دادن شغل پدر و مادر خانواده در شرکت نفت به تهران مهاجرت کردند.
فیلم درباره رنج یک مادر و رنج مادرانه است. حضور رویا افشار در نقش مادر پس از سالها دوری از سینما، یکی از نقاط عطف فیلم است و چه بسا بتواند به نقطه عطفی در کارنامه اش بدل شود و پس از این شاهد حضور بیشترش در فیلم ها باشیم.
تلاش این بازیگر در نشاندادن چهرهای خارج از کلیشهها درباره مادر، موفق از آب درآمده است. او توانسته است با نوع بازی خود این نکته را به مخاطب یادآوری کند که مادر همیشه آن چهره آرام و ازخود گذشته نیست که در همه زمینهها مورداحترام بچهها باشد.
ظرافتهای بازی رؤیا افشار در بهوجود آوردن لحظاتی خاص و در عینحال باورپذیر از زنی که زندگیاش در زمان جنگ شکلگرفته و زندگی ناموفقی داشته و دورههای بسیار سختی را سپری کرده است تا حد زیادی موفق بوده است.
او با درک درستی که از نقش داشته و احتمالا تجربه های زیسته اش در موقعیت مادرانه، به خوبی از پس نقش برآمده و توانسته رنج و دردها و امید و نگرانی های یک مادر ایرانی را به تصویر بکشد.
اساسا فیلم «مامان» روایتی است از مادر ایرانی. مادری که در فراز و نشیب ها و غم و شادی های زندگی همچنان مادر می ماند و برای فرزندانش هر چند با نیش و کنایه آنها همراه شود می جنگد.
ضمن اینکه بازنمایی زنی که رانندگی می کند به کنشمندی اجتماعی او اشاره کرده و از ظرفیت دراماتیکی این شغل در خدمت داستان بهره برده است. داستانی از زندگی تراژیک یک مادر در سه قطع زمانی. مادری تنیده در باورهایش که گویی همین مئسله نمی گذارد تا او به درک دقیقی از وضعیت خود و پیرامونش برسد. خاطرات و رنج گذشته او از جنگ و آوارگی در آبادان زخم هایی در خاطره او کاشته که اکنون او را در چنبره ای از درد قرار داده است.
شاید ریتم کند قصه نمادی از درون این مادر باشد که زندگی بر او کند و آرام می گذرد. فیلمی جم و جور و ارزان که البته به عنوان یک فیلم اولی قابل قبول به نظر می رسد.
«مامان» به واسطه موضوعش می توانست به یک ملودرام اجتماعی تمام عیار بدل شود اما به دلیل تاثرپذیری از ادبیات و اندازه نگه داشتن فیلمساز در تجلی عواطف، کمتر درگیر قواعد این ژانر می شود.
منصور؛ یک پرتره هوایی
«منصور» چنانکه از نام و قصه اش پیداست یک فیلم شخصیت محور است که قصه یک شخصیت واقعی را به تصویر می کشد و فارغ از خوب یا بد بودن فیلم، همین که به سراغ ارتش و یکی از شخصیت های ارتشی رفته قابل توجه است و البته با یک بازی خوب از محسن قصابیان در نقش منصور ستاری و چهره پردازی حرفه ای که شباهت زیادی با شخصیت اصلی پیدا کرده است.
فیلم به سراغ همه فرازهای زندگی او نرفته و یک فیلم زندگینامه ای به معنای متعارفش نیست. فیلم شهید ستاری را در دوران جنگ دنبال میکند و تلاشهایی که در زمینه احیا و توسعه نیروی هوایی کشور داشته و موانع متعددی که با آنها روبهرو شده است.
فیلمی که فارغ از نسبتش با قهرمان قصه، صنعت هواپیماسازی و چالش های آن در ایران را هم به نوعی به نمایش می گذارد که این بخش ها را می توان به سویه مستند فیلم هم نسبت داد.
فیلم قصه ملتهبی دارد اما روایت و حس و حال شورانگیزی ایجاد نمی کند. نیمه اول آن خیلی کند و کم حادثه پیش می رود و به شدت دیالوگ محور است. یا مثلا نسبت سنتی بین ستاری و همسرش با بازی لیندا کیانی باور پذیر نیست و بیشتر نسبت پدر و دختری به نظر می رسد.
با این حال قهرمانی کنشگر دارد که مخاطب نسبت به آن سمپاتی پیدا می کند و فارغ از نگاه سیاسی یا ایدئولوژیک فیلمساز به قهرمانش از حیث سینمایی می تواند شمایل قهرمان خود را قدرتمند به تصویر بکشد.
گرچه در ظاهر شاهد نگاه مستقیم سیاسی فیلم به سوژه نیستم و فیلم مدعی پرداخت به یک موضوع ملی است، اما تمایلات سیاسی خود را به ویژه در نسبت با دولت وقت لو می دهد و این شاید پاشنه آشیل فیلم باشد که البته مخاطب عام متوجه آن نشود.
مطالب مشابه:
روز شمار پنج: نگاهی به فیلم های روز پنجم جشنواره فیلم فجر / از سورئالیسم تا قصه خودویرانگری
روز شمار چهار: نگاهی به فیلم های روز چهارم جشنواره فیلم فجر / از تعصب تا عدالت
روز شمار جشنواره سی و نهم / روز اول؛ دو عاشقانه متفاوت