یادداشتی بر فيلم «آبادان يازده 60» / قصه مقاومت در سنگر صدا

 

شاهين شجري كهن

«آبادان يازده 60» يك فيلم واقع‌گراست و در روايت تاريخ معاصر سعي مي‌كند تصويرهاي نزديك به اسناد موجود را بازسازي كند، به همين دليل فضاسازي عين به عين اتمسفري كه دوران جنگ در آبادان حاكم بود و تشنج و اضطرابي كه در شهر بين مردم و رزمنده‌ها (كه با چنگ و دندان از شهر دفاع مي‌كردند) در فيلم عنصر محوري به شمار مي‌رود.

از طرفي به خاطر انتخاب راديو آبادان يا اساسا راديو به عنوان محور و نقطه تمركز درام خصوصا در نيمه اول، ناخودآگاه مايه‌هاي نوستالژيك به فيلم اضافه مي‌شود كه اتفاقا جذاب است. به عبارتي در نيمه اول، يادآوري اهميت راديو و آن شجاعت خودجوشي كه مردم آن زمانه در مقابل حمله دشمن داشتند و هركسي هر جور كه در توانش بود از شهر و كشورش دفاع مي‌كرد، از نقاط مثبت و جذاب فيلم است.

همچنين به لحاظ تصويري هم فيلم امتياز قابل قبولي مي‌گيرد، كارگردان توانسته حس صحنه را درست خلق كند و انتخاب راديو و عناصر صوتي باعث شده فيلم با هزينه كم بدون تصويرسازي آنچناني و جلوه‌هاي ويژه ميداني حس و حال جنگ و موشكباران و حمله دشمن را از طريق المان‌هاي صوتي منتقل و فضاي بسته و تحت فشار را با امكانات و هزينه بسيار كم خلق كند كه به هرحال اين موارد امتياز كارگرداني به شمار مي‌رود.

اما در نيمه دوم قصه از محور اصلي خارج مي‌شود يعني به جاي اينكه مخاطب ماجراي راديو آبادان را دنبال كند كم‌كم قصه به مقاومت مردمي و ماجراي كوي ذوالفقاري سوق داده مي‌شود و جهت‌گيري و رويكرد فيلم عوض مي‌شود.

اگر در نيمه نخست تاكيد بر حفظ راديو به عنوان نماد كنترل شهر از سوي شهروندان و صاحبان واقعي‌اش به شمار مي‌رفت در نيمه دوم، فيلم تا حدودي به سمت قصه‌هاي كوچك و دنبال كردن شخصيت‌هاي فرعي مي‌رود كه به گمان من اين بخش‌ها خوب پردازش نشده؛ در نتيجه يك نوع آشفتگي در بافت دراماتيك فيلم ايجاد مي‌كنند.

خيلي از شخصيت‌هاي فيلم هيچ ويژگي خاصي ندارند كه درگير سرنوشت‌شان شد و دنبال‌شان كرد و فقط در حد معرفي در موردشان اطلاعات داده مي‌شود و از اين رو سخت است كه تا پايان با آنها همراه باشيم. چرا بايد دلواپس شخصيتي شويم كه درك روشني از آن نداريم يا با او همسو و همدل نيستيم؟

با اين حال يكي از نكات مثبت فيلم اين است كه روايتش متكي بر واقعيت است و بزرگ‌نمايي نمي‌كند و دلاوري‌هاي ساختگي به مدافعين و مردم شهر نسبت نمي‌دهد و سعي مي‌كند آنچه بوده را پيش روي مخاطب امروز كه شايد ذهنيت روشني از جنگ ندارد بگذارد.

همچنين نكته ديگر و منفي مندرج در فيلم اينكه فيلم با قدرت شروع مي‌شود ولي با رويكرد متوسط تمام مي‌شود يعني جهت‌گيري جاذبه و قدرت فيلم انگار از ابتدا به انتهاست. به جاي آنكه فيلم در انتها ضربه نهايي را وارد كند و هر چه جلوتر مي‌رود جذاب و درگير‌كننده‌تر باشد هر چه جلوتر مي‌رويم فيلم معمولي‌تر مي‌شود و حتي شروع خوب فيلم را هم كمرنگ مي‌كند.

اگر دقت كنيم در نيمه دوم فيلم، كشمكش عينيت پيدا مي‌كند و براي اينكه جهت فيلم عوض شود دير اتفاق مي‌افتد، به نظرم كارگردان مي‌توانست يك انتخاب بهتري داشته باشد، يعني اگر قرار بود فيلم در ادامه به روزهاي سخت حصر آبادان و ماجراي فشار جنگ و شرايط جنگ زده‌ها بپردازد اين مقدار از وقت و انرژي فيلم را در ايستگاه راديويي و ماجراهاي آنجا محدود نمي‌كرد و زودتر بيرون مي‌آمد و نقش مردم را پررنگ مي‌كرد و التهاب جنگ را روايت مي‌كرد، به همين دليل است كه اين احساس به وجود مي‌آيد كه فيلم علاوه بر مصالحي كه در اختيار داشته چيزي به ايده و دستمايه‌هاي اوليه فيلم اضافه كرده. يعني كارگردان احساس كرده اين مقدار مصالحي كه در اختيار دارد كافي نيست كه فيلم را به پايان برساند در نتيجه شخصيت و قصه به فيلم اضافه كرده و از آنجاست كه قصه به مسير ديگر مي‌رود و اين باعث دو پارگي و از بين رفتن انسجام فيلم شده است. ولي در مجموع آبادان يازده 60 فيلم قابل احترامي است و ساختار بصري خوبي دارد و به لحاظ اجرا و همچنين موضوعي كه سوژه داغ و بديع و جديدي است و كمتر كار شده و مورد توجه قرار گرفته امتياز قابل قبولي مي‌گيرد اما فيلم اثرگذاري كه با قصه و مسير دراماتيك، مخاطب را تحت تاثير قرار دهد نيست. به همين دليل است كه «آبادان يازده 60 » جزو بهترين فيلم‌هاي سينماي جنگ (حتي در همين سال‌هاي ركود فيلم‌هاي جنگي) قرار نمي‌گيرد ولي سازندگان فيلم به اندازه وسع تلاش‌شان را كردند تا تكه مهم تاريخ معاصر را بر اساس اسناد واقعي و با وفاداري به تاريخ و واقعيت روايت كنند.

 

منبع: روزنامه اعتماد

 

 

مشاهده بیشتر

شاید از این نوشته‌ها هم خوشتان بیاید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا