نگاهی به تئاتر « بنگاه تئاترال»/تخت حوضی به روز

بنگاه تئاترال با حداقل امکانات در دسترسش با یک تیر چند نشان زده است ...

عصرسینما : علی زنداکبری – قبل از دیدن “بنگاه تئاترال” نکات جالبی درباره اش نمی شنیدم، سطحی، آبکی، و… البته چیزهای دیگر! آن هم از بعضی از دوستانی که تئاتر را جدی دنبال می کنند! همین نکات بیشتر ترغیبم کرد تا نود دقیقه به تماشای این تئاتر بنشینم!  البته کار ضعفهائی داشت، اما ضعفهای طبیعی که هر نمایش دیگری نیز ممکن است داشته باشد. اما به طور کلی به نظرم کار هوشمندانه ای بود.

اما اینکه چرا بعضی از تماشاچیان از آن انتقاد می کردند را در چند موضوع دیدم اول عدم آشنائی با نمایش روحوضی و تاریخچه آن، دوم عدم درک این نوع نمایش و سوم کم شدن نمایش های روحوضی در چند دهه اخیر.

قبل از هر چیز باید به متن نمایشنامه این اثر به قلم استاد علی نصیریان توجه کرد متنی قابل انعطاف که در هر زمانی و براساس شرایط روز می توان از آن استفاده کرد. یادمان باشد بیش و کم نیم قرن از نگارش این نمایشنامه می گذرد اما ساختار آن قابل تعریف در هر زمانی است، ویژه گی شگفت و قابل تمجید. فضای باز این نمایشنامه اجازه کارهای نوآورانه و بازی با لغات و تغییر فضا را فراهم نموده است که با توجه به تجربه و سابقه ایشان چندان جای تعجب ندارد اما اینکه کارگردان این تئاتر چه کسی باشد هم جای بحث دارد. اجرای متنی اصیل بر پایه وقایع جاری و حفظ ساختار تعریف شده نمایش رو حوضی به صورتی که برای تماشاگر این روزگار قابل هضم باشد موضوعی است که بحث تسلط بر اجرا را بیش از پیش برجسته می کند.

استاد هادی مرزبان با کوله باری از تجربه دست به ریسک بزرگی زده که باید همین جسارت را ستود : روی آوردن به نمایش روحوضی در عصر هوش مصنوعی! و طرح دغدغه های جامعه در فضائی دو گانه. آنچه این تئاتر را متمایز می کند عمق غمناک آن در کنار لودگی های سطحی است، وجه تمایزی منحصر به فرد در تجمیعی فرامتنی به فاصله زمین تا آسمان و ظریف کاری و به اصطلاح بند بازی که او در مرز باریک، رد کردن خط قرمزهای جامعه و اجرائی هنری به از کار در آورده است.

یادمان باشد اگر این فضاسازی در فیلمی سینمائی ثبت می گشت برای یک بار ثبت و تمام می شد در حالیکه در تئاتر و در اجراهای متمادی باید ساخته شود و در عین حال تعداد بازیگران نه چندان کم شمار آن نیز باید حس آنرا درک و به تماشاگران متفاوت در هر اجرا القاء نمایند.  و البته ابتکاراتی که از استاد کاربلدی همچون هادی مرزبان بر می آید نگاه کنید به ایجاد فضای تعزیه در یکی از پرده های نمایش و یا به کارگیری مدرنیته جاری در اثر در تقابل با سبک قدیمی نمایشهای روحوضی.

ساختار نمایش تخت حوضی به ظاهر ساده است اما در بطنش تجمیعی است از تضادها، قشر مرفه و امکانات متفاوتش، قشر ضعیف و محدودیتهایش، خنده، گریه های تصنعی و گول زننده، حرکات موزون،  تیپهای شخصیتی همچون پهلوان و سیاه و داستان همیشگی خیر و شر و خوب و بد و چیرگی سپیدی بر سیاهی ولی آنچه که این نوع نمایش را دلپذیرتر می کند بداهه پردازی در موقعیت مناسب در چهارچوب هر اجرای نمایش است اینجاست که علاوه بر کارگردانی اجراهای تک تک بازیگران اهمیت پیدا می کند.

مجید مظفری با اجرای نقش پهلوان حضوری سرزنده و پر انرژی دارد و در طول نود دقیقه تیپهای مختلفی را به نمایش می گذارد. اوج بازی مظفری در لحظاتی است که در میان بازی کمیک خود بخشی تراژیک و کنایه ای به مشکلات اجتماعی را به اجرا در می آورد و در هنگام اجرای دیالوگ خود با چشمانی اشک آلود و بغضی فرو خورده مخاطب را غافلگیر می کند و در حالیکه در حال و هوای غمبار خود تماشاگر را همراه نموده به ناگهان به فضای لودگی و طنز شخصیت خود بر می گردد، این رفت و برگشت سریع و هنرمندانه مظفری در صحنه های دیگری از نمایش نیز تکرار می شود و چند باره تماشاگر را وارد لذت بازی در لحظه او می کند. به غیر از این شمه های حرفه ای از مظفری بازی بداهه او نیز غافلگیر کننده است (هرچند با سابقه ای که دارد چنین اجرای قوی را نیز باید انتظار داشت) بداهه های مظفری اما در تماشای چندباره نمایش بیشتر جلوه دارد جائی که او در هر اجرا بده بستانهای جالبی با کاراکترهای نمایش و البته تماشاگران دارد.

مجموعه بازیگران اثر بی شک با هدایت مناسب مرزبان انسجام و هماهنگی قابل تأملی دارند و حرکات و تک گوئیهایشان به موقع و طبیعی جلوه می کند. علی فتحعلی نیز نقش غلام را متفاوت به نمایش درآورده و در تقابل با پهلوان، تندی ادای کلمات اجراهای ادوار گذاشته را ندارد و با کمی مکث و تغییر و تصحیح در حرکاتش پل ارتباطی مناسبی را بین کاراکترها به وجود آورده. سیاه فتحعلی امضای خودش را دارد و به نسبت تیپ سیاه در نمایش های تخت حوضی وجه جدی تری را به نمایش می گذارد.

دیدار دوباره با محمود بصیری دلنشین است بازی او کاملا موید یک تیپ تعریف شده در نمایش تخت حوضی است جائیکه بداهه هایش نه در کلام که در حرکاتش نیز نمایان است. داوود فتحعلی بیگی تیپ مستقل و کار شده اش را در ترکیب با سرخوشی کودکانه کوتاه اما متفاوت شکل داده است.

موسیقی و اجرای دلپذیر نمایش علاوه بر ریتمیک نمودن و هماهنگی حرکات موزون و ترکیبی بازیگران و ایجاد زیر حس اثر، افکت صدای نمایش را به ظرافت با سازهای ایرانی اجرا می کند.

بنگاه تئاترال با حداقل امکانات در دسترسش با یک تیر چند نشان زده است علاوه بر مطرح کردن یک ژانر کلاسیک در صحنه نمایش ایرانی، ترکیب جذابی از هنر بازیگران پیشکسوت و جوان را شکل داده و در کنار آن دغدغه های اجتماعی خود را نیز بیان می کند. این در حالی است که انبوه تماشاگرانش را با لبخند و شاد از صحنه بدرقه می کند.

مشاهده بیشتر

شاید از این نوشته‌ها هم خوشتان بیاید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا