نقدی بر سریال کمدی-درام «فلیبگ» / فلیبگ، اسمی که کسی صدا نمی‌زند

 

عصرسینما؛ تکتم نوبخت

سریال «فلیبگ» که فصل اول آن در سال 2016 از شبکه بی بی سی منتشر شد، فصل دوم خود را در 2019 به عنوان پایانی برای این سریال بریتانیایی کمدی در نظر گرفت. فلیبگ در لغت به معنی شخصی است که رفتارهای نابهنجار و خلاف عرف از خود نشان می دهد. اسمی که در هیچکدام از اپیزودهای این سریال نمی شنویم و تنها در تیتراژ پایانی هر اپیزود به ما یادآوری می شود که فلیبگ نام زن عجیب و غریب این سریال است. زنی که با اولین سکانس های اپیزود اول متوجه رفتارهای غیر متعارف او می شویم.

در این سریال بریتانیایی ترفند شکستن دیوار چهارم توسط شخصیت اصلی و وارد گفتگو شدن با مخاطب بخش عمده ای از بار دراماتیک داستان را به دوش می کشد. شکستن دیوار چهارم در فیلبگ به نوعی در گوشی حرف زدن با مخاطب است تا او وادارد نه با جلو رفتن قصه، نه به واسطه روند داستان، بلکه با نگاه و تفسیر شخصی خودش نسبت به اتفاقات ریز و درشت در جریان امور قرار بگیرد و پازل های این مجموعه را طوری کنار هم بچیند تا به درک نهایی از آنچه در جهان فلیبگ می گذرد، برسد.

از این جهت «فلیبگ» یک درام ذهنی را شکل می دهد که آن را به یکی از روان شناسانه ترین سریال های کمدی چند سال اخیر تبدیل می کند. بازگشت های پرتکرار و ریتمیک «فلیبگ» به سمت دوربین در میان قاب ها و دیالوگ های دو نفره آنقدر سریع اتفاق می افتد که موقعیت های خنده داری را از دل یک موقعیت تراژیک رقم می زند.

فیبی والر بریج در «فلیبگ» نه تنها از طریق وارد دیالوگ شدن با بینندگان بلکه از طریق حالت های چهره، احساس درونی خود را نسبت به موقعیت های مختلف بیان می کند. سبک دلنشین فیبی والر بریج برای تشریح موقعیت هایی گاها رقت بار که برای خود رقم می زند، مانند تلاش های او برای به دام انداختن مردان و برقراری ارتباط جنسی با آنها به قصد پوشاندن حفره های خالی قلبش، موقعیت هایی طنز آلودی خلق می کند که برای مخاطب امروزی در حین اینکه بسیار ناآشنا ست، شیرین و تاثیر گذار است.

بخش اصلی کمدی این سریال بریتانیایی وامدار بازی جذاب دقیق و متناسب فیبی والر بریچ است که فلیبگ را تبدیل به یک شخصیت دوست داشتنی می کند. فیبی والر بریج کمدین شناخته شده ی بریتانیایی که به عنوان فلیبگ و شخصیت محوری این سریال به ایفای نقش می پردازد، پیش از ساخت فصل اول این مجموعه، نمایشی با همین نام بر روی صحنه برد که مورد توجه بسیاری از مخاطبان و منتقدان قرار گرفت و همین بازخوردها او را به صرافت ساختن سریالی بر پایه این شخصیت انداخت.

فیبی والربریج علاوه بر بازیگری، کارگردانی و نویسندگی این مجموعه کمدی را نیز خود بر عهده دارد. در کنار او اندرو اسکات در نقش کشیش و معشوقه فلیبگ، شان کیفورد در نقش کلیر خواهر فلیبگ، الیویا کیدمن در نقش نامادری و دوست دختر پدر فلیبگ به ایفای نقش می پردازند.

فلیبگ یک فمنیست شکست خورده است. در همایش های فمنیستی که فلیبگ و خواهرش با بلیط هایی که پدرشان برای آن دو تدارک می بیند، شرکت می کنند، این شکست نمایان است. این دو در میان زنان حاضر در سالن تنها کسانی هستند که دست خود را در پاسخ به سوال “کدام یک از شما پنج سال از عمر خود را صرف ساختن اندامی بهتر کرده است؟” بلند می کنند و زاویه دوربینی که فلیبگ و کلیر را احاطه می کند این دو را مانند وصله ناجوری در میان خیل فمنیست های حاضر در همایش نشان می دهد.

در این سریال تقابل و تضاد شخصیت دو خواهر در اولین صحنه های فصل اول آشکار می شود. تضادی که در اواخر فصل دوم جلوه ای دیگر می نماید و به یک همپوشانی شخصیتی می رسد. در یک طرف فلیبگ قرار دارد با یک کافه ورشکسته، یک رابطه عاطفی به گل نشسته و یک دوست از دست رفته که خود را عامل مرگش می داند، او قبرستان را برای دویدن انتخاب می کند، هر از گاهی از مغازه ها چیزهایی کش می رود، در کافه اش چهارشنبه های محاوره راه می اندازد و نگران اجاره بهای کافه و قسط های عقب افتاده اش است. در مقابل او کلیر قرار دارد، زنی مقرراتی و مبادی آداب که به اصول اولیه فمنیست بودن آگاه است و می خواد یک زن قوی و مستقل باقی بماند. کلیر که از شلختگی های و بی نظمی های فلیبگ در عذاب است، ظاهری آراسته و رفتاری عبوس دارد و از بروز احساست خود حتی نسبت به خواهرش و در آغوش گرفتن او واهمه دارد. فلیبگ نماینده تمام زنان امروزی است که جاه طلبی های فمنیستی آنها درست برعکس سرشت زنانه شان عمل می کند و قصد دارد از آنها زنی مکانیکی بسازد.

 

 

همزمان با پیشرفت داستان در فصل اول، گره افکنی های پی در پی فلیبگ به نقطه اوج خود می رسد و کامل می شود، این کامل شدنی پیشرونده نیست بلکه نابودی کامل فلیبگ را با خود به همراه دارد. فلیبگ با بد دهنی و شوخی های زننده موقعیت تراژیک خود را به فراموشی می سپارد اما در نهایت در این راه موفق نیست و پایان فصل اول به یک فروپاشی روانی کامل برای او تبدیل می شود.

همه آن چیزی که فلیبگ در پنج اپیزود فصل اول سعی در پنهان کردن آن دارد، واقعیتِ مرگ بو، دوست کافه چی و نزدیک ترین کس زندگی اش است. تعدد فلاش بک هایی که در آن شمایل بو را در حالت های غم انگیز و رقت بار و صحنه ای که منجر به مرگ او می شود، می بینیم نشان این ادعا است. تماشاگر از طریق ذهن فلیبگ است که بو را می شناسد، همانطور که فلیبگ او را به یاد می آورد بی آلایش و رویایی! بر خلاف جریان و ریتم اصلی فیلم سکانس های که به نمایاندن بو تعلق دارد خلسه آور و رویایی وبا ریتم کند است. کارگردان می خواهد از طریق آرامشی که در همنشینی این دو دوست است، ناب بودن این رابطه را برای فلیبگ گوشزد کند، موهبتی که حالا فقدان آن برای فلیبگ یک خلا بزرگ و پر نشدنی است.

نابودی کامل فلیبگ در اپیزود نهایی فصل یک با فلاش بک های گریز به خاطراتِ بو به تصویر کشیده می شود. بازگشت به گذشته که به طرز نفس گیری تکرار می شوند تا فلیبگی دیگر، سرخورده، دلمرده و تنها را به مخاطب معرفی کنند. شخصیت پردازی فلیبگ ماهرانه و دقیق است. فصل دوم این سریال به طرز چشم گیری از داستانک ها و خرده پیرنگ ها کاسته و به پر رنگ کردن شخصیت پردازی روی می آورد. نه تنها شخصیت فلیبگ که کلیر نیز در فصل دوم پختگی قابل توجه ای پیدا می کند. از این رو بار روانشناسانه ی درام در فصل دوم آشکار تر می شود. همچنین در کنار این بلوغ شخصیت پردازی، کمدی سریال در فصل دوم با فصل اول تفاوت آشکاری دارد. اضافه شدن شخصیت کشیش به عنوان مردی که فلیبگ به او دل می دهد از جذابیت های غیر قابل پیش بینی فلیبگ در فصل دوم است. کسی که خط باطلی می کشد بر تمام تنهایی های فلیبگ. چرا که تنها کسی است که پی به گفتگوهای فلیبگ با مخاطبان فرضی می برد و مانند او حتی به عنوان یک کشیش، هنجار گریز و منحصر به فرد است.

«فلیبگ» یک سریال زنانه با محوریت زنان و دغدغه های ویرانگرانه شان است که با روش خود، با آنها مبارزه می کنند، اما هیچ سخنی به زبان نمی آورند. فلیبگ با آن لبخند دلنشین که حتی در تراژیک ترین موقعیت ها روی لب دارد و با بازیگوشی ویژه ای که تمام وضعیت های سخت را برای مخاطبانش به شکلی کنایه آمیز، ساده و خنده دار می کند در نهایت نمی تواند مانع از افتادن نقابی شود که در پشت آن یک زن محزون و به حاشیه رانده شده چنبره زده است. این همان کمدی سیاه و گزنده فلیبگ است.

 

 

 

مشاهده بیشتر

شاید از این نوشته‌ها هم خوشتان بیاید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا