نقد فیلمهای در حال اکران: درباره «درخت گردو» و محمد حسین مهدویان / تراژدی یک زخم جنگی

عصر سینما؛ رضا صائمی
محمدحسین مهدویان یکی از عجیبترین فیلمسازان بعد انقلاب و نسل جدید است که هم خودش و هم سینمایش در یک خوانش بینامتنی میان تکنولوژی و ایدئولوژی قرار دارد. برخی او را تکنسین سینما میدانند که از پیوند فیلم مستند و داستانی به یک برساختگی فرمی رسیده که به سینمایش هویت میبخشد اما فاقد تفکر و اندیشه مستقل است و برخی دیگر نیز سینمای او را مظهر سینمای ایدئولوژیک میدانند که تکنیک را به خدمت گرفته و مخاطب را مرعوب میکند نه اقناع.
واقعیت این است که فارغ از هرگونه خوانشی از مهدویان و سینماییاش او زبان سینما و روان مخاطب را میشناسد و میداند که مخاطب امروز را چگونه باید با درام و فرآیند آن همراه کند. بهعبارت دیگر او سینما را میشناسد و آن را بلد است. بر این مبنا تلاش می کنیم تا با تکیه بر نظریه مرگ مولف بارت تنها فیلم را نقد کنیم نه فیلمساز را.
واقعیت این است که «درخت گردو» از حیث ساختاری و تکنیک اجرایی در ادامه همان جهان سینمایی مهدویان است که می توان آن را در یک مدل مستند داستانی روایت کرد. به این معنا که در اینجا در واقع با یک رخداد واقعی مواجه هستیم که در سینمای جنگ کمتر به سراغ آن رفته شد. بمباران شیمیایی سردشت که یکی از تراژیک ترین و تلخ ترین اتفاقات دوران جنگ است. با این حال «درخت گردو» یک درام جنگی تاثیر گذار است که گاه تحمل تلخی آن برای برخی از مخاطبان ممکن نیست.
بخش عمده ای از این تاثیرگذاری مدیون بازی درخشان پیمان معادی در یکی از متفاوت ترین نقش آفرینی های خود است. از جمله مواجهه او با مرگ فرزندانش و یا مراقبت از آنها در فقدان مادر که اوجش در صحنه زیر دوش حمام رخ می دهد هم تلخ ترین صحنه های فیلم را ساخته و هم اوج زیبایی بازی پیمان معادی را رقم زده است.
داستان فیلم «درخت گردو» در سه بازه زمانی سالها ۶۶، ۸۳ و ۹۵ روایت میشود و براساس داستان واقعی تلخ زندگی فردی رنج کشیده اهل کردستان، به نام قادر مولان پور است که خانواده اش درگیر فاجعه بمباران شیمیایی سردشت بودند.
پیمان معادی نقش فردی بهنام «قادر مولانپور» را روایت میکند که در خلال بمباران شیمیایی سردشت خانوادهاش دچار مشکلات شیمیایی میشوند. در سکانسهای آخر فیلم، «قادر» در جواب قاضی دادگاه لاهه که میپرسد: «چرا اینقدر امیدواری؟»، جواب میدهد: «اگر ما کردها امیدوار نبودیم خیلی زودتر از بین رفته بودیم».
در واقع «درخت گردو» را می توان ستایش نامه ای از کردهای ایرانی در زمان جنگ دانست و تصویری از دلاوری ها و رشادت های آنان. بر خلاف بازی خوب پیمان معادی که هوشمندانه برای نقش قادر انتخاب شد، بدترین انتخاب مهدویان برای این فیلم انتخاب مهران مدیری در نقش دکتر بود که به ضعف بزرگی برای فیلم بدل شد و حتی در برخی صحنه ها تاثیرگذاری بازی معادی را کم می کند.
نباید نقطه قوت فیلم که بازی متفاوت پیمان معادی است را نادیده گرفت. عدهای میگفتند که فیلمساز در سکانس هایی، وجه تراژیک اثر را بزرگنمایی کرده است، درحالیکه اینطور نیست و خود واقعیت و اتفاقی که رخ داده، آنقدر تلخ و تراژیک است که نیازی به بزرگنمایی نیست؛ مثلاً سکانس حمام کردن بچه ها توسط پدرشان واقعاً صحنه دردناکی است و این اتفاق واقعی برای یک خانواده در بمباران شیمیایی سردشت رخ داده است. وی یادآور میشود: اگر تلخی صحنه نسبت دراماتیک با موقعیت و منطق روانشناسی داشته باشد، درست و بجاست؛ چون کار سینما این است که به عواطف و احساسات مخاطب قلاب بیندازد.
با توجه به قصه فیلم، بازی های متفاوت و نام مهدویان، احتمال توفیق این فیلم در گیشه زیاد است. این فیلم با وجود تلخی زیادی که دارد در شرایط فعلی که مرگ های ناشی از کرونا مردم را ماتمزده کرده است همزمانی اکران این فیلم با دیده شدن سریال «زخم کاری» و اسم مهدویان به عنوان کارگردان و بازیگرانی همچون پیمان معادی و مهران مدیری، در پرفروش شدن آن مؤثر است.
محمد حسین مهدویان اما بعد از «درخت گردو» با ساخت «شیشلیک» در کانون مناقشه دو جریان اصلی قرار گرفت. او که با «ایستاده در غبار»، جبهه انقلابی سینما را به وجد آورده بود با «شیشلیک» آنها را به لج آورده!. فیلمسازی که روزی آبروی سینمای انقلابی بوده حالا متهم به انقلاب سینمایی شده که آبروی این جریان را خدشه دار کرده است!.
گفتمان رقیب هم که او را تکنسین سینمای انقلابی می دانسته «شیشلیک» را چرخش ژانری می داند نه چرخش فکری. حالا گفتمان موافق و مخالف مهدویان در یک نقطه مشترک نسبت به او ایستاده اند: بی اعتمادی و ناباوری!…
جریان موافق، باورش را به او از دست داده و تخریبش می کند و جریان مخالف هنوز باورش نکرده و تطهیرش نمی کند. حالا انگشت اتهام هر دو سو به سمت اوست. جریان همسو و ناهمسو هر دو به او سوظن دارد و از این جا رانده و از آنجا مانده شده!.
این وضعیت برزخی اگر بی تدبیری او نباشد بی تقصیری او هم نیست!… خودش راهی را رفته که حالا رهایی از این دو راهی را دشوار کرده!. او گرد و خاکی به پا کرده که خودش در غبارش نشسته و حالا شیشلیک چه درست چه غلط در گلویش گیر کرده!. هم سیخش سوخته هم کبابش!.
شاید اکران «درخت گردو» که بعد از اتمام سریال پرسر و صدای او «زخم کاری» شروع شده بار دیگر نه فقط خود فیلم که بیش از آن مهدویان را در کانون نقد قرار داده است.
مطالب زیر را نیز از نویسنده این یادداشت میتوانید بخوانید:
نقد سریال: درباره بازی های رعنا آزادی ور و جواد عزتی در سریال «زخم کاری» / سمیرایی که مالک است!
یادداشت ویژه: درباره سینماگران و وزیر ارشاد پیشنهادی / آقای وزیر فرهنگ؛ جنگ اول به از صلح آخر!
یادداشت ویژه: درباره طرح صیانت از فضای مجازی و سینمای آنلاین / سینما در مخاطره
به بهانه سی و پنچ سالگی فیلم «اجاره نشین ها» ساخته داریوش مهرجویی / ما هنوز اجاره نشین هستیم!
یادداشت ویژه: درباره مزایا و معایب اکران آنلاین و اینترنتی / سینما در خانه!
درباره حضور باران کوثری در نقش فروغ فرخزاد / این نقش از پای بست ویران است
به بهانه مسابقه «دورهمی» و کپی سازی آن / دور زدن دورهمی
نقد فیلمهای درحال اکران: نگاهی به فیلم «خون شد» ساخته مسعود کیمیایی / بازگشت به خانه
نقدی بر سریال «میخواهم زنده بمانم» ساخته شهرام شاه حسینی / کشمکش عاطفه و عقیده
یادداشت ویژه: نگاهی به ماجرای توقیف یک سریال موفق / ساطور ساترا!
یادداشت ویژه: نگاهی به ماجرای قتل یک کارگردان سینما / شوک ایران از جنایت اکباتان
یادداشت ویژه: شبکه نمایش خانگی ؛ خاستگاه هنری یا بنگاه مالی!
تحلیلی بر وضعیت سینمای کشور در سال 99 / سال سخت و سیاه سینمای ایران