نگاه نگاهی به فیلم «چاقوکشی»

تارا استادآقا: «چاقوکشی» Knives Out یکی از بهترین فیلمهای دهه اخیر در ژانر معمایی است که با قتل هارلن ترومبی، نویسنده معروف و موفق 85ساله آغاز میشود.
روایت فیلم «چاقوکشی» که با ساختمان پلهای (فرمی که باعث میشود روایت تا پایان با کنشهایی پیش رود و کنشهایی دیگر روایت را از جریان اصلی خود منحرف کند و آن را به تأخیر بیندازد) عجین شده با یک نقطه عطف کلیدی، سوء تزریق دارو به هارلن، توسط مارتا آغاز میشود. آشکارشدن این موتیف ضروری که از ارکان ساختار فیلمنامه است، باعث میشود ما بهمثابه مخاطب-کارآگاه که در این نوع ژانر ناخودآگاه خود را به جای کارآگاه قرار میدهیم، یک قدم جلوتر از کارآگاه بلانک قرار گیریم. موتیفی ضروری که در پایان در عملکردی دیالکتیک و غافلگیرانه به موتیفی آزاد (کنشهایی فرعی که میتوانند حذف، جانشین یا تعویض شوند که خط اصلی داستان را دچار استحاله کنند) تبدیل میشود. رنسام ترومبی که از ابتدا یک عنصر شرور فرعی در پیشبرد گرههای معمایی روایت تعبیه شده است در یکسوم پایانی با مارتا کابررا (مظنون اصلی ارتکاب به قتل) تعویض و تبدیل به مهرهای کلیدی و قاتل اصلی پرونده میشود که تعلیق جذابی را به وجود میآورد.
فیلم «چاقوکشی» قبل از آنکه فیلمی جنایی-معمایی باشد که در پی کشف قاتل و انگیزههای مظنونین است؛ فیلمی است که به واسطه مک گافین پول، سویههای تاریک، پیچیده و مرموز پول که همچون مردابی متعفن همه موجودات پیرامونش را در خود فرو میبرد، روشن میکند. قاتلی تهی، نامرئی و بیصورت که همه افراد خانواده را برای رسیدن به خواستهاش وارد بازی و دچار استحاله میکند. در نقطه عطف کلیدی ابتدایی که با شرکت مارتا و تزریق داروهای جابهجاشده انجام میشود و هارلن در برابر آن تسلیم میشود یک خلأ فیلمنامهای آشکار میشود که میتواند کل پروسه خلق فیلمنامه را با ایجاد کنشها، انگیزهها و تأخیرها زیر سؤال ببرد. هارلن که نویسنده مشهور رمانهای معمایی است و اکنون در دهه 80 زندگیاش با اندوختهای از تجربیات زندگی و کاملا متکی به نفس است، در مقابل مارتای جوان و بیتجربه که دستخوش احساسات لحظهای تزریق اشتباه شده و برای مخاطب حرفهای سینما کاملا آشکار است که این خطای سهوی که پهلو به «هامارتیا» میزند، میتواند حقیقت نداشته باشد؛ به راحتی وا میدهد و حتی حاضر نمیشود چند لحظهای به خودش و مارتا فرصت دهد تا اثرات سوء مصرف دارو آشکار شود و بعد تصمیم به خودکشی بگیرد یا با آمدن آمبولانس موافقت کند. در واقع، امر واقع درونی هارلن که با مک گافین پول درآمیخته است به آشکارشدن چهرههای مخوف اعضای خانوادهاش طی سالیان متمادی در زندگی منجر شده و در ادامه به ایجاد نوعی احساس یأس و بریدن از خانواده و اطرافیانش منتهی شده است که او را ناخودآگاه به سوی عمل خودکشی و پایان زندگی سوق میدهد. مرگ خودخواسته هارلن ترومبی تنها به همین دلیل هولناک و دردناک است نه صرفا خطای سهوی مارتا که در پایان با آزمایش پزشکی قانونی از آن میرهد یا نقشه شیطانی رنسام برای بازپسگیری سهم ارث بربادرفتهاش.
در ادامه با روند پیشرفت روایت، باز هم شاهد تغییر و استحاله در شخصیتهای فیلم به واسطه مک گافین پول هستیم. اعضای خانواده ترومبی که تا پیش از این با مارتا پرستار برزیلی مهاجر خود مثل اعضای خانوادهشان رفتار میکردهاند، بعد از واگذاری تمام ثروت خانوادگیشان توسط هارلن به مارتا در عکسالعملی طبیعی به او چنگ و دندان نشان میدهند و حتی بعد از رفع و رجوع مسئله قتل و بازداشت رنسام به عنوان قاتل اصلی پرونده، به خوبی ریشههای تهدید و مرگ مارتا به واسطه مک گافین پول در فیلم روشن است و مخاطب مدام نگران آینده مارتای جوان است. از طرفی مارتا نیز بهمثابه تنها انسان خوب و عاری از آلودگی و خباثت بشری که متحد هارلن ترومبی است و به نوعی پروتاگونیست ماجرای فیلم است به واسطه «مک گافین» پول در حال استحاله است.
مسئله تغییر در ژانر معمایی که اغلب استحاله در شخصیت اصلی است، در این فیلم به شکلی ساختارشکن اتفاق میافتد. مارتای مهربان در انتها با اینکه رفتار خانواده شرور ترومبی همواره با او با ملاطفت و رأفت همراه بوده است؛ خانوادهای که حتی بعد از مرگ هارلن و ناآگاهی از محتویات وصیتنامه، قصد دارند او را هم در ارثیه سهیم کنند، به همه آنها پشت میکند و در سکانس پایانی با قرارگرفتن در بالاترین نقطه خانه و بهدستگرفتن لیوان معروف هارلن با شعار خانه من، مقررات من، قهوه من، تیر خلاص را به آنها میزند.
سکانس پایانی که یادآور میزانسن پلکانی تئاتر آرمانی ارسطویی است و با قرارگرفتن پروتاگونیست در صدر آن، فتح و پیروزی قهرمان اصلی را نوید میدهد، در میزانسن دیالکتیک کارگردان، پروتاگونیست تبدیل به آنتاگونیستی میشود که به واسطه مک گافین پول، سویههای تاریک شخصیت در آن، در حال رشد و آشکارشدن است. در سکانس درخشان پایانی که با آشکارشدن چهرههای مخوف اعضای خانواده ترومبی همراه است و با برگشتن تکتک اعضای خانواده که به طور مشخص مارتا را نشانه میروند، استحاله شخصیت قهرمان مارتا به ضد قهرمان به خوبی و روشنی به بار مینشیند. حالا جانسون میتواند در فیلمی درخشان و تأثیرگذار جهانبینی واقعگرای خود را در وصف انگیزههای تاریک بشری به میانجی عنصر پول به نمایش بگذارد و از قوانین ژانر معمایی به زیبایی آشناییزدایی کند و ژانر بدیعی بیافریند.
منبع: روزنامه شرق