نقد فیلمهای روز : تحلیل و بررسی فیلم «صدای متال» ساخته داریوس ماردر

هم از سکوت گریزان ، هم از صدا بیزار

عصرسینما؛ آیدین مفتاحی

 

اختلالات فیزیکی به ویژه اختلال در حواس پنجگانه یکی از دشوارترین اتفاقات ممکنی است که می تواند برای هر کسی در طول زندگی اش بیافتد. در بین حواس پنج گانه شاید حس بینایی و شنوایی از اهمیت بیشتری برای ما برخوردار باشند. چرا که از عوامل اصلی در برقراری ارتباط ما با محیط اند.

“داریوس ماردر” نویسنده و کارگردان فیلم دست بر روی همین اختلالات گذاشته است، داستان یک درامر (در سبک پانک-متال) که در یکی از اجراها به یک باره حس شنواییش را از دست میدهد. باید این را در نظر بگیرید برای یک درامر اهمیت شنوایی به اندازه دست ها و جادویی که میتواند با آنها انجام بدهد؛ است. چرا که بدون شنیدن، دیگر امکانی برای برقراری ارتباط با محیط، هماهنگی با گروه و رسیدن به کیفیت دلخواه صوتی حاصل از نواختن وجود ندارد.

بخش اول فیلم چون مقدمه ای برای زندگی جدید “روبن”(با بازی قابل تحسین ریز احمد) است، خیلی خلاصه و مفید با تصویر سازی درستی روزمرگی ها، عاشقانه ها و البته نقش پر رنگ موسیقی در زندگی او به بیننده معرفی میشود و با همان فضا سازی اولیه از کنسرت گروه، بدن نیمه لخت روبن، خالکوبی ها، هیجان او در نواختن و از آن طرف خوانندگی “لو” (اولیویا کوک) بیننده را صاف به دل یک کنسرت موسیقی و البته زندگی روبن میبرد.

در ادامه اما بحث تقابل روبن با این نقص و حادثه مطرح است، جایی که باید با امید، رو به جلو پیش برود. فیلمساز با هوشمندی از تک خطی شدن آینده پیش روی روبن و افتادن در دام کلیشه ها دوری کرده و در عوض با قرار دادن مسیرهای مختلفی جلوی پای روبن هم او و هم بیننده را به چالش میکشد.

با یک پس زمینه داستانی، بیننده از اعتیادِ روبن و تلاشش برای ترک آن مطلع میشود. حالا در این شرایط بزرگترین دغدغه او و دوست دخترش بازگشت به اعتیاد و مصرف مواد مخدر با توجه به شرایط تلخی است که با آن دست و پنجه نرم میکند. از طرفی بحث امید به آینده به واسطه علم و تکنولوژی نیز مطرح است، که راهی برای بدست آوردن مجدد حس شنوایی روبن خواهد بود؛ همچنین آینده گروه، اجراها و آلبومی که نیمه کاره مانده هم یکی دیگر از دغدغه های روبن است. اما در این بین از همه مهم تر تلاش روبن و خواسته او میباشد که در چه مسیری قدم بگذارد و از چه راهی دوری کند تا بتواند زندگی را به روال سابق ادامه دهد.

فیلمساز به خوبی موفق شده تمام این خرده پیرنگ ها را در دل داستانش جای دهد و تلاش روبن برای بازگشت به زندگی عادی و البته مبارزه اش در این بین به طرز قابل باور و همراهی پذیری اجرا شده است. باید این را هم در نظر بگیرید که هم انتخاب “ریز احمد” که خود به عنوان رپر در حوزه موسیقی فعال است، تصمیم درستی بوده و هم او موفق شده تمام حس و حال واقعیش را از چنین شرایطِ احتمالی در آینده خود را به زیبایی و با جزئیات به تصویر بکشد.

اما فصل طلایی کار به حضور روبن در مرکز ناشنوایان بر میگردد. اینجا دیگر اهمیت داستان از فردیت و مشکل روبن خارج شده و به جامعه خاصی مربوط میشود؛ جامعه ناشنوایان.

فصل حضور در مرکز ناشنوایان فوق العاده است. نکته اصلی هم به جایی برمیگردد که اینجا یک مرکز ترک اعتیاد برای ناشنوایان نیز میباشد، به این ترتیب هم تصویر درست و کاملی از جامعه ناشنوایان و سبک زندگی آنها که زمین تا آسمان با برداشت ما از آنها و توانایی هایشان متفاوت است نشان داده میشود، هم ادای دینی است به تمام کسانی است که در این راه و برای ناشنوایان زحمات بسیاری میکشند که تاکید بر این مساله باحضور” پاول راسی” (در نقش جو) به عنوان مسئول این مرکز کاملا قابل درک است.(راسی خود در خانواده ای ناشنوا متولد شده و تاکنون فعالیت ها و حمایت های بسیاری را از جامعه ناشنوایان در زمینه موسیقی و سینما کرده است) همچنین به خوبی روبن در مواجه با مشکل پیش آمده به چالش کشیده میشود. تلاش او برای برقراری ارتباط با دیگران، عجیب بودن محیط و دنیایی جدیدی که او واردش شده و شاید باید بعد از این هم به چنین زندگی و شرایطی عادت کند، به طرز دقیق و با جزئیات فراوانی به تصویر کشیده شده اند.

در این بین فضاسازی و تقابل میان دو دنیای ناشنوایان و سکوت حاکم بر آن و دنیای عادی و پر از صدا برای روبن به واسطه آن دستگاهی که قرار است در گوشش گذاشته شود به طرز شگفت انگیزی انجام شده و با چند افکت صوتی تجربه هر دو برای بیننده کاملا ملموس میگردد.

 

Sound of Metal
Sound of Metal Movie

 

 

این قسمت  از نوشته بخشی از داستان فیلم را  لو میدهد.

شروع

امروزه به واسطه پیشرفت علم و تکنولوژی انتظارات ما نیز در مقابل حل مشکلاتی که یک سر آنها به نحوی به تکنولوژی مربوط است بالا رفته و در اکثر مواقع بدون تردید خیالمان از حل مشکل پیش آمده راحت است. اما این را در نظر داشته باشید که در یک لحظه تمام امید شما به یاس تبدیل شود. روبن نیز مثل خیلی از انسان های دیگر وقتی دچار مشکل میشود (در اینجا شنواییش را از دست میدهد) راه حل مشکل خود را در همین پیشرفت تکنولوژی می بیند. جایی که با یک عمل جراحی قرار است همه چیز به روال سابق بازگردد. شاید در مرحله اول تامین هزینه ها برای او کمی دشوار باشد، اما بازگشت به زندگی و شوق و علاقه اش در این راه فراتر از این است که بخواهد بنشیند و دست روی دست بگذارد. اما بعد از عمل تازه آن روی ماجرا نیز مشخص میشود. حتی با وجود دسترسی به سطح  بالایی از تکنولوژی بازهم رسیدن به کیفیت اولیه شنوایی غیرممکن است. صدای نویز داری از محیط که مدام به گوش روبن میرسد بسیار تلخ تر و آزار دهنده تر از آن سکوتی است که او دچارش شده بود.اینجاست که سد محکم آرزوهای او فرو میریزد و بخشی از آن سکانس پایانی فوق العاده نیز ریشه در همین تجربه تلخ روبن در مواجه با تکنولوژی دارد.

پایان

درست است که موضوعات زیادی حتی به عنوان مسائل فرامتنی در فیلم‌ مطرح میشوند، اما فیلمساز به خوبی موفق شده تا ارتباط درست و منطقی بین آنها ایجاد کند و از طرفی تلاش یک انسان برای باز پس گیری داشته ای را که روزگاری به عنوان امری طبیعی در اختیارش بوده است را نشان میدهد و در نهایت همین فضاسازی درست و حساب شده است که در فصل پایانی موقعیت و تصمیم روبن را در دوراهی بین صدا و سکوت باور پذیر میکند.

فیلمی درباره موسیقی که بر خلاف نمونه های رایج به سراغ زرق و برق، ثروت و شهرت اطراف آن نرفته و تمرکزش بر روی مشکلات هویتی، شخصیتی و معضلات غیر قابل پیشی بینی است که مستقیما بر شیوه ی زندگی فرد چه در عرصه ی موسیقی و چه در زندگی فردی تاثیر میگذارند.

 

 

 

 

مشاهده بیشتر

شاید از این نوشته‌ها هم خوشتان بیاید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا