در جستوجوی کودکی از دست رفته
ترجمه و تلخیص: عقیل قیومی
وقتی به کتابهای قدیمی سینما نگاه میکنیم تاریخهایی که یک رویداد واجد اهمیت را با خود دارند، حس احترام را در ما برمیانگیزند. نخستین برنامۀ نمایشی برادران لومیر در ۲۳ دسامبر ۱۸۹۵ در گراندکافه، با آثار پیش پا افتادهای مقایسه میشد؛ هر چند «ورود قطار به ایستگاه» در سال ۱۸۹۵ از مشهورترین فیلمهای اولیۀ لومیرها از کیفیتی متفاوت نسبت به رقبایش برخوردار بود، فیلمی که نه دارای ساختار دراماتیک و روایتگونه بود و نه نمایش مستندگونۀ تاریخ معاصر. فیلمی مختصر و مفید و غیر گزارشی. همان چیزی که به آن عنوان فیلم خبری میدهد: «ورود قطار به ایستگاه» عمدتاً تصویر ایستگاهیست با ریلها که قطاری بر روی آن اُریبگونه و در حالی که سرتاسر تصویر را میپوشانَد، به پیش میآید، به ما نزدیک میشود، میایستد و مسافران پیاده میشوند؛ عدهای دیگر سوار میشوند و مردم در طول ایستگاه در رفت و آمد هستند. دوربین حرکت نمیکند ولی به دلیل حرکت قطار و مردم و استفاده از وسعت عمق میدان لنز، شاهد کیفیت تصویری محکمی هستیم. این موارد از آنجا که در تدوین دوبارۀ فیلم به طور جداگانه از نمای درشت استفاده شده، امتیازی برای فیلم محسوب میشود. این فیلم کوتاه و ابتدایی سینما، حتی بدون استفاده از تدوین مجدد، به لحاظ تنوع نماها تأثیرگذار است. برادران لومیر هنوز از علم بیان سینمایی آگاه نبودند ولی برای نمایش آنچه در سر میپروراندند، واجد یک آگاهی قلبی و احساس غریزی حیرت آوری بودند.
فریتس لانگ تنها کسی که بعدها به دانش درخور توجه در فیلمهای برادران لومیر دست یافت، تلاش آنها را اینگونه ستود: «برادران لومیر همه چیز را درک میکردند، از هر چیز در جایگاه مناسب خود سود میجستند و ما نمیدانستیم… ما مجبور شدیم همه چیز را دوباره در سال ۱۹۲۵ اختراع کنیم.»
برادران لومیر آشکارا به عرصهای دست یافتند که به پیکرهنگاری جهان نوین تعلق داشت. دوربین برادران لومیر حرکت نمیکند، چیزی را تصویر میکند کاملاً غیر نمایشی، با اندک مردمی که در آمد و شد هستند. با این وجود شتاب و هیاهوی مردم در ایستگاه، به آسانی میتواند صحنۀ افتتاحیۀ یک فیلم بزرگ را به ذهن متبادر کند. زنی در حالی که کلاه بزرگی به سر دارد ایستگاه را ترک میکند. او کجا میرود؟ کیست و از کجا آمده؟ چه کسی را قرار است ملاقات کند و چرا در همه جا حضور دارد؟ چگونه و با چه کسی بعدازظهر خود را میگذرانَد؟ از آن زمان تاکنون کارگردانان فیلم در همۀ دنیا به منظور پاسخ به این سؤالات به داستانهای تازهای اندیشیدهاند. درست مثل فلسفه که هنوز درگیر جملاتیست که از همان آغاز با آن روبرو بوده، تاریخ سینما نیز ناگهان به پاریس ۱۸۹۵ گره میخورَد.
آیا تا به حال فکر کردهاید چرا سینمای فرانسه ناگهان در همان لحظۀ آغاز، در قلب زندگی مدرن با سایر هنرها پیوند میخورَد. در حالی که در مورد سینمای آلمان و آمریکا، جایی که سالهای متمادی پیش از این باور که سینما ارزش مقایسه با دیگر هنرها را دارد، سپری شده، این اتفاق نمیافتد؟ میتوان فرض را بر این گذاشت که چون پدرِ برادران لومیر نقاش بوده، در سایۀ استعدادهای سرشارشان خوشاقبال بودهاند. ولی بلافاصله میتوان اضافه کرد که این بخت بلند به واسطۀ پیشرفت فزایندۀ فرانسه رُخ نموده است. برادران لومیر آشکارا از این روابط نزدیک فرهنگی و پلهای ارتباطی رایج بین تمام هنرها و صنایع که باعث شده بود صحنۀ فرهنگی در فرانسۀ جمهوری سوم اینچنین مقایسه ناشدنی بنماید، سود جستن. مارسل پروست در یکی از آثار خود، اشباع فرهنگی بیهمتا و مناسبات مشرک بین بورژوازی پاریسی را توصیف میکند؛ ولی سرچشمۀ مشارکت فرهنگی در همان زمان نیز در خارج از دنیای پروست، به عنوان جمهوریخواهی اجتماعی شیوع یافت و مظنون تلقی میشد. حتی در صورت نیاز، این ظن و بدگمانی شامل جسارت مکتب زیباییشناسی نیز میشد. محبوس شدن همۀ هنرها در خانه، در فرانسۀ آن سالها پیش از آنکه یک استثنا تلقی شود، کاملاً طبیعی به نظر میرسید. بنابراین بدیهی است که برادران لومیر به عنوان پیشگامان فیلمسازی در لیون به طرز هنرمندانهای خود را مطرح کنند.
اندیشمندان هر کشوری، هر یک در مرحلهای سینما را کشف کردند. اما هیچ کجا به زود هنگامیِ فرانسه نبود. جدی گرفتن هنری که برای همه جذاب است و به همان اندازه نزدیک به نیازهای روحی انسان. سینما در میان هنرهای زیربنایی، با حفظ گونهای تعادل که از همان زمان پیروزی هنر پاپ تا این اواخر، بدیهی به نظر میرسیده، به انقلابی در جهت سلسله مراتب زیباییشناسی معنا بخشیده است.
فرانسه از همان ابتدا به هالیوود به عنوان شریکی خودخواه مینگریست. آیا «ورود قطار به ایستگاه» لومیرها در آمریکا تقلید نشد؟ و آیا چاپلین همواره عنوان نمیکرد که ماکس لیندر، کمدین فرانسوی، الگوی اصلیاش بوده است؟ یک شوخی فرانسوی میگوید: «کارگردانان در آمریکا اسکار میگیرند و در فرانسه عضوی از آکادمی فرانسه میشوند.» نخستین جاودانگی رُنه کلر در سال ۱۹۶۰ شوخی نیست، یک واقعیت است. غروری از این نوع هرگز مانع از آن نمیشود که حسی از احترام در ما برانگیخته نشود. کدام کشور دارای جشنوارههای است که منحصراً به فیلمهای آمریکایی اختصاص یابد. کدام ملت اروپایی به برگزیدگان ستارههای هالیوود جایزه میدهد؟ در کدام کشور کارگردانانی چون اریک رومر، کلود شابرول و فرانسوا تروفو در کتابهایی که راجع به هیچکاک نوشتهاند، به استعداد ادبی درخشان بزرگان هالیوود اشاره کردهاند؟ کدام سرزمین دارای کارگردانی مثل ژان پیر ملویل است که دربارۀ هر فیلمی از او، به شکلی فزاینده نوعی از تفسیرهای اروپایی با نقل قولهایی از سینمای آمریکا به چاپ میرسد؟
رابطۀ صفات و خصوصیات ضد استعماری سینما، و همچنین نقد همه چیز به شکل افراطی در سینما، به عنوان یک مدیوم که به وسیلۀ ژان لوک گدار عملی شد، از ویژگیهای نقشمایههای سینمای فرانسه به شمار میآید. به اینها میتوانیم شکل روایتی دوار را که به طور کلی زندگی قهرمانان یکسان را در فیلمهای مختلف دنبال میکند، اضافه کنیم. فیلمهای تروفو، تکنیکهای اونوره دوبالزاک و امیل زولا را جامعتر از هر رماننویس مدرنی که تاکنون وجود داشته، با خود دارند. پاریس با جستوجو در گذشتۀ تاریخ سینما، وظیفۀ حراست از آن را بر عهده گرفت.
تأسیس سینماتک در پاریس باعث شد تا سینما به موزهها راه یابد و فیلمهای قدیمی را به یک هنر موزهای تبدیل کند. فیلمهایی افسانهای که ما فقط درباره آسان میشنویم- آثار مورنائو، رنوار یا برادران مارکس- آنجا نمایش داده میشوند. برای آن دسته از مشتاقان فیلم که در دهۀ پنجاه، شصت و حتی هفتاد به پاریس آمدند، کاملاً طبیعی بود که تمام روزشان را با آنچه از گذشته با خود دارند، در سینماتک یا استودیوهای کوچک سینمایی بگذرانند. بنابراین، وجود کتابفروشیهای سینمایی و میزان تقریباً وسیعی از ادبیات سینمایی، بحث و جدلهای باشکوه یک مجلۀ سینمایی در مقابل دیگر مجلهها و تئوریهای هنوز نه چندان برترِ آندره بازن، همۀ اینها پاریس را به پایتخت فیلم جهان مبدل کرده بود و تمام شهرهای بزرگ دیگر به ناچار باید از پاریس میآموختند.
موجهای نو متنوع، از طریق فرهنگ عمومی حاکم بر سینما تک پدیدار شد و همچنین کارگردانان سایر کشورها، مسایل اساسی را در آنجا فرا گرفتند. فرانسه یک بار دیگر باعث شد تا فیلم همان چیزی شود که برادران لومیر در سال ۱۸۹۵ با اعتماد به نفس به آن میاندیشیدند. هنر سینما در فرانسه متولد شد و نوجوانی را نیز در آن کشور گذراند. سینما برای نخستین بار با هوشیاری کامل در جستجوی کودکی از دست رفتهاش پشت سر خود را مینگرد.
منبع: Kulturchronik