نقدی بر سریال «زخم کاری» ساخته محمدحسین مهدویان / نمک گیر شدن تماشاگران یا مکبثی ایرانی

 

عصرسینما؛ سمیه هاشمیان

«زخم کاری» آغاز تکان دهنده ای داشت و از همان آغاز توانست به مخاطبانش بگوید که شما دارید یک سریال خانگی 15 قسمتی را می بینید که می تواند هر یک از شما را در همه دیدارها پای کار نگه دارد. اما رفته رفته این خواسته رنگ باخت؛ هر چند مخاطبان از همان آغاز گرفتار و به قولی نمک­ گیر «زخم کاری» شده بودند که بخواهند آن را هر چند به مرور از خواست های دلی شان دور و دورتر می شد اما کماکان یار وفادارش باشند.

به هر تقدیر؛ قسمت اول میخکوب کننده بود و می توانست با بار هیجانی مخاطبان را جذب کار کند و این همان نکتۀ بارزی است که بیننده هر فیلم و سریالی را برای تداوم و همراهی تشویق و ترغیب می کند. اما به هر روی سریال بر خلاف فیلم در یک نشست با مخاطبان رودررو نمی شود و چند بار این نشست ها تکرار می شود و در آن وسط ها؛ اگر یک یا دو قسمت بلنگد یا حس و حال موجود ضعیف تر شود باعث کاهش و ریزش مخاطبان خواهد شد. چنانچه «زخم کاری» هم از این قضیه تا حدودی ضربه می خورد اما در این میان توقیف سریال و رفع توقیف شدنش نکتۀ بارزی شد برای افزایش مخاطبان که حساسیت بیشتری را در جامعه ایجاد کرد که مردم با دیدن این سریال نیمه توقیف شده، از چند و چونش سر درآورند. یعنی از سر کنجکاوی عده ای دیگر نیز به مخاطبانش پیوستند.

ژانر و سبک

ژانر «زخم کاری» از منظری درام و خانوادگی است و از منظری دیگر نوآر… ژانر درام(یا آنچنان که برخی در ایران اجتماعی میخوانندنش) این روزها در میان بسیاری از فیلمها و سریالها دیده می شود و هر کدام به نسبت به دنبال بیان مسائلی هستند که در آن مابه ازاها مهمترین دلیل برای پیوند و پیوست با کار خواهد شد. البته اکثرا هم بر آن جنبه به نسبت ظاهری توجه می کند اما چون از عمق دید مبرایند نمی توانند دچار پیوندی ناگسستنی شوند و تبدیل به کالای مصرف شدنی شده و به مرور از یادها می روند. اما شاید «زخم کاری» به دلیل برخورداری از تکنیک ها و فضاسازی نوآر می توانست تبدیل به اثری موثر بشود و همه را گرداگرد این سریال کوتاه نگه دارد. البته منتقدان سینمایی بیشتر نوآر را یک سبک فیلمسازی می دانند تا ژانر سینمایی و یکی از فاکتورهای مهمش ارجاع به ادبیات است و از رمان های پلیسی و کارآگاهی و بهره مندی از رمان های جنایی رازآلود نویسندگانی چون داشیل همت و ریموند چندلر را شامل میشود. در اینجا نیز رمان «زخم کاری»، می تواند ماجراهای منجر به قتل را تبدیل به همین روال جنایی و رمزآمیز نماید که مهدویان از آن در نماهای شب و نورپردازی های خاص آن به سمت یک نوآر به ظاهر جذاب می رود و هر چند چنین ساخت و سازی دیگر مهجور مانده است، اما بازنمایی اش در ایران ما می تواند تبدیل به امری چشمگیر و کاربردی برای جذب مخاطبان و ارائه یک اثر محبوب شود.

برداشتی از مکبث

«زخم کاری» از رمانی اثر محمود حسینی‌زاد اقتباس شده که آن هم از نمایشنامۀ مکبث اثر جاودان ویلیام شکسپیر برداشت شده است و شاید اقتباس یک راه حل برای چیره شدن بر نواقص دراماتیکی باشد که پیرنگ ها و داستان های ایرانی از آن رنج می برند و همین خود مقدمه ای برای جبران چنین نقیصه ای در سینمای ایران است و همین گام بلند و موثری از سوی مهدویان است که به طور مطمئن تر بخواهد یک سریال کوتاه را با جاذبه های بصری و دراماتیک برای مخاطبانش آماده کند.

مالک (با بازی جواد عزتی) یکی از مدیران شرکتی موفق است که ابراهیم ریز آبادی (سیاوش طهمورث) صاحب آن است. ریز آبادی از مالک می خواهد که برای بستن قرارداد نفتی با نروژی‌ها وارد مذاکره شود. نروژی‌ها قرارداد را با او می‌بندند و قصد واریز مبلغی چند میلیون دلاری را دارند. مالک به همراه همسر خود (رعنا آزادی‌ور) تصمیم می‌گیرید که… این درگیری با ثروت و قدرت جایگزین آن قدرت طلبی و در واقع جاه طلبی مکبث شده که از سوی لیدی مکبث به چنین امر ویرانگری تشویق و تحدید می شود.

رمان نسبت به نمایشنامه مکبث از تغییراتی برخوردار است که فضا را ایرانی کند و بتواند مناسبات امروزی را نیز بر پیکر آن ممکن سازد و به همین دلیل سریال نیز برای آنکه در این مدیوم بتواند کارسازتر بنماید دچار تغییراتی شده و البته بلند بودن زمان و بستر رویدادهای سریال نیز در اقتباس از یک رمان کوتاه صد صفحه ای چیزی جز این را نیز نمی طلبید. چنانچه شخصیت‌هایی به سریال افزوده شده بود و بعضی نیز تفاوت‌هایی با رمان داشتند، و در کل این اقتباس می توانست در نگاه اول تضمینی برای دیده شدن «زخم کاری» باشد. همچنین منصوره و ناصر مشترکاً در نقش ملکم ارائه می شوند که همین دوگانه شدن یک نقش افزودنی قابل تاملی است که گسترۀ معنا و رویدادها را برای تبدیل یک رمان به سریال تا حدودی ممکن تر ساخته است.

بازیگری

جواد عزتی، هانیه توسلی، رعنا آزادی ور، سعید چنگیزیان، عباس جمشیدی‌فر، الهه حصاری، مهدی زمین پرداز، امیرحسین هاشمی، منوچهر علیپور، کاظم هژیر آزاد، مه لقا باقری، سیاوش طهمورث، سارا حاتمی، مرتضی امینی تبار، نیوشا علیپور، مه یاس پازوکی بازیگران «زخم کاری» اند. جواد عزتی در این سریال هم آبرومندانه حضور دارد و هم سعی می کند که نقش آفرینی اش متفاوت باشد با آنچه تاکنون بازی کرده و کاملا از نقش های کمدی اش دور شود. اما در جاهایی هم اگر حضورش پذیرفتنی نیست این دیگر به خواست و هدایت کارگردان برمی گردد که او را در مسیر کاملا درستی در لحظاتی از کار قرار نداده و از او بازی به نسبت غیر معقولی را تقاضا کرده است.

به ضرس قاطع می توان گفت که رعنا آزادی ور یکی از بهترین بازی هایش را تا کنون انجام داده است. او که پس از «دربارۀ الی» اصغر فرهادی تقریبا با نقش های معمولی و فراموش شدنی کارنامه اش را داشت سپری می کرد؛ حالا در نقش سمیرا که برداشتی از لیدی مکبث است، به عنوان یک زن فتانه (فم فتل) توانست، مخاطبان این سریال را جذب کند و برای خود یک بازی استثنایی را رقم بزند. زنی که بی رحمانه بر آن است که نقشه های شومی را به همسرش مالک تحمیل کند که در آن قتل و خونریزی رقم زده شود و ثروت و قدرت بر بادآورده ای مسیر زندگی اش را به انحراف بکشاند.

در این سریال بازیگران دیگر نیز تا حدودی بازی های قابل پذیرشی دارند، مگر آنکه از همان ابتدا بودن و انتخابشان چندان سنخیتی با نقش نداشته باشد و به قول معروف انتخاب از پایه غلط باشد و برای نمونه عباس جمشیدی­ فر نمی تواند بیانگر انتخاب خوبی برای یک وکیل باشد.

سریال «زخم کاری»

جمع بندی

سریال «زخم کاری» توانست با ارائه یک ریتم مناسب مخاطبان را در هر قسمت پای کار نگه دارد و این همان نکته تکنیکی است که برای تحمل کردن هر کاری باید گروه اجرایی از پس اش بربیاید. بازیگران و فیلمنامه شاید دو رکنی هستند که در ارائه و القاگری ریتم درست به کار گرفته می شوند که «زخم کاری» نیز از این قاعده برخوردار است. قصه‌ای منسجم و پرکشش تمامی قسمت ها را در پیوند با هم و گسترۀ معنادار، ما را دچار حیرت مدام میکند که این قضیه نیز خواه ناخواه ریشه در مکبثی دارد که ردپایش در رمان و سریال پژواک درستی یافته است و البته افزوده های سینمایی و امروزی با همان اشارات نوآر و اجتماعی این قضیه را پررنگ تر کرده و بیان سینمایی اش را برای دنبال کردن و ایجاد کشش تضمین کرده است.

اما در قسمت های پایانی یکباره برخی از اتفاقات در کنار هم از بستر مناسب برای حل شدن در اذهان برخوردار نیست و شاید اینها رویدادهای مازادی باشد که سریال را در پایان بندی دچار شک و تردید می کند، چون بسیاری از مسائل لاینحل باقی می ماند. مانند ربط دادن تصادف سمیرا، به مرگ هانیه و مائده که در آن سو نیز (در اوکراین) به طور همزمان مرگ و کشته شدن اخوان و مظفری اتفاق می افتد که این مرگ ها بسیار تند و بدون مقدمه چینی و قابلیت بسط یافتن اتفاق می افتد و تراز بندی این مرگها در کلیت اثر ناممکن خواهد شد و در واقع این همان نقطه ضعفی است که در واقع خود یک زخم کاری بر پیکر پایان بندی این سریال خواهد بود.

همچنین با صراحت می توان گفت که مهدویان موسیقی متن را گاهی به اشتباه به کار می گیرد و در القای فضا و مناسبات جاری و اجتماعی یک انحراف در کل سریالش ایجاد می کند و ناگفته نماند که بتمن بازی های جواد عزتی نیز همچون ادا و اطواری زیادی در دل سریال جا باز نمی کند و همچون وصلۀ ناجور فقط توی ذوق می زند.

چنانچه صحنه های آمیخته در موسیقی و اسلوموشن تصاویر و تکرار این صحنه‌ها، می تواند به بیان کاراکترها کمک کند و خودش امری ساختگی است تا طبیعی بودن و مولفه های تطابق فرهنگی را زیر سوال ببرد و به هر حال باید که زخم کاری ایرانی و امروزی تلقی شود و در آن نه مکبثی و نه نوآری برآمده از اروپای تاریخی و آمریکای معاصر نباید احساس شود، بلکه همه چیز باید سرتاپا ایرانی باشد و هر جایی چنین است خود مسیر کامیابی فیلمساز را ممکن تر ساخته است.

به عنوان نمونه همان پالتوی بلند مالک نیز پس از مدت زیادی و بیرون از قاعده خواهد شد که اگر از این نوع کلیشه پردازی ها خبری نبود حتما نکات نوآورانه ای سرتاپا را برجسته تر از اینی که به چشم آمده، خواهد کرد.

سریال «زخم کاری»

 

یادداشت دیگری از نویسنده این یادداشت:

نقد فیلمهای در حال اکران: نگاهی به فیلم «دینامیت» ساخته مسعود اطیابی / یک ضد ارزش

 

 

مشاهده بیشتر

شاید از این نوشته‌ها هم خوشتان بیاید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا