نگاهی به نمایش”پرده خانه”

ققنوسی که از آتش برخواست

عصر سینما : علی زنداکبری- در دورانی که نفسهای سالنهای تئاتر به شماره افتاده است و اغلب مردم تمایلی به دیدن تئاتر ندارند، علاقه مندان به این هنر ارزشمند، تشنه اثری بودند که آنها را بار دیگر دلگرم حضور در سالن تئاتر نماید، آنها که به هر دلیل مشتاق دیدن هنر زنده اند. در همین حال و اوضاع نمایشنامه ای از بهرام بیضائی به صحنه آمد که نه تنها انتظارات را برآورده کرد بلکه مشتاقان این هنر را نیز با خبرهای بعدی و اولین اجرا بیش از پیش مشعوف نمود. حضور بانو گلاب آدینه به عنوان کارگردان، نوید اثری در خور را می داد و اولین اجرا نیز مخاطبان هنر تئاتر را به سالن تئاتر شهرزاد کشاند. ابتدا باید به انتخاب سالن تئاتر شهرزاد به عنوان انتخابی درست اشاره نمود، پرده خانه می توانست در تئاتر شهر و یا سالنهای بزرگتری اجرا شود ولی انتخاب سالنی کوچکتر در مرکز شهر چند مزیت دارد اول آنکه با قرار گرفتن چند مجموعه سالن در نزدیک یکدیگر امکان دیدن یک یا چند نمایش در طول یک روز وجود دارد، دوم آنکه قشر دانشجو و جوان به علت فضای زنده و صمیمی مجموعه شهرزاد و سالنهای اطراف آن ارتباط بهتری با این محل دارند و نکته کلیدی، نزدیکی صحنه به تماشاگران در سالن، مخاطبان را به نوعی در اجرا دخیل می کند و این مهم باعث لذت بیشتر از نمایشی می شود که نزدیک به سه ساعت زمان می برد!

 

نمایشنامه زنده!

آثار بهرام بیضائی در هر زمینه بیانی شیوا و نامحدود در زمان دارند، اینکه هر اثری از وی در قالب زمانه خود گویای دردی از دردهای اجتماع، فارغ از نوع زمان است نکته ایست که شاید تنها خود ایشان باید شرحش دهد. نگاه به شخصیت زنان در آثار بیضائی در دورانی که شاید کمتر کسی به آن می پرداخته شاخصه عجیبی است که از دید بلند نظرانه و عمیق وی ناشی شده است، دیدی شجاعانه و صریح. نمایشنامه پرده خانه گرچه حال و هوائی قجرگونه دارد ولی می تواند به هر دورانی با المانهای خاص خود تسری یابد، از چنین نمایشنامه ای می توان در هر کشورو با هر فرهنگی برداشتی آزاد و متناسب با ادراک اجتماعی آن کشور داشت، چنین نمایشنامه ای همیشه زنده است و در هر مقطعی می توان با زبانی متفاوت اجرایش نمود.

نت های یک کارگردان

نمایشنامه ای با موضوع زن و کارگردانی که علاوه بر فهم بالای اجتماعی، تجربه طولانی و قدرت مدیریتش در انتقال مضامین و استفاده از ابزارهای هنری به مخاطبش اجازه خستگی نمی دهد تا آنجا که گذر زمان را حس نمی کند. نمایشنامه قوی بدون اجرای یک کارگردان خبره قطعا در اجرا و ارائه به زمین می خورد. کارگردانی این نمایشنامه بدون حضور بانو گلاب آدینه جذابیتهای مختلفی که ناشی از دید تیزبینانه ایشان است را از این تئاتر دور می نمود. هماهنگی در نورپردازی، موسیقی زنده، حرکات گروهی بازیگران و… همه از انسجامی حاصل از سالها تجربه پدید آمده است. ایشان همچون رهبر یک ارکستر علاوه بر مدیریت تاخر و تقدم ورود هر بازیگر، حرکات آنها را در صحنه به دقت تنظیم نموده است بطوریکه کوچکترین اشتباه در رفت و آمدهای کاراکترها می تواند به برخورد بین آنها منجر شود! قدرت بازیگری خانم آدینه به وضوح به بازیگران آثارش منتقل می شود جائیکه در بیان دیالوگها، ارائه حسها و حرکات فیزیکی جائی از لکنت به چشم نمی خورد.

 

گروه بازیگران

ترکیب بازیگران با تجربه ای همچون سعید چنگیزیان و علیرضا ناصحی و گروهی از بازیگران جوان در قالب گروه مروارید دست پرورده بانو گلاب آدینه، مجموعه ای چابک را به وجود آورده که علیرغم صحنه هائی با دیالوگهای پر تراکم، هر کدام به نسبت حضور خود حتی در چند دقیقه نیز می درخشند، تعدد کاراکترها نیز نتوانسته از کیفیت اجرای آنان بکاهد. به نظرم نورا هاشمی (که تا به حال به زعم بنده به حق خود در سینما و تئاتر نرسیده) حضورش به عنوان شخصیت اصلی تئاتر چه در بیان و چه در اجرا پرقدرت و وزین است دیالوگهای طولانی اش را محکم ادا می کند و حرکات موزونش متناسب با وقار شخصیتش در نمایش همگام و یکدست است و البته سه تار نوازی که اولین بار از وی شاهد بودیم را نیز بر اجرای قویش افزود.

 

 

موسیقی اصیل در تار و پود طرح و رنگ

موسیقی زنده دو نوازنده که در بازیهای گروهی هم حضور داشتند بسیار سنجیده به کار می رفت، طوریکه بیش از آنکه شنیده شود، حس می شد، مهدی فلاح صفا آهنگساز نمایش، نتهایش را به تناسب موقعیتهای هر صحنه بر سازهای کوبه ای نسیم قره داغی و کمانچه روژان محمدی جاری ساخته و صدای دلنشین آن در تار و پود طرحهای بانوی طراح، مقدی شامیریان و رنگهای دلنشین لباسهای بازیگران حال و هوائی روحنواز به صحنه بخشیده بود. حتی رنگ و کیفیت خلعتیهای اهدائی سلطان نیز زیبا و چشم نواز بود و این توجه به جزئیات اثر، وجه تمایز آن با بسیاری از نمایشهای به ظاهر فاخر و پر هزینه، اما پوچ از درون است.

مشاهده بیشتر

شاید از این نوشته‌ها هم خوشتان بیاید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا