نقدی بر تئاتر امشب به صرف بورش و خون : ضیافت رنج و چند قطره خون!

او درد کشیده است و رنج دیده، و بزرگواری را در رنج دیده است نه در تجربه و نه در کدوی سرخ شده!

عصر سینما – علی زنداکبری : سورپرایز دیدن این نمایش بیش از هرچیز، حضور شما نه به عنوان یک تماشاگر صِرف،  بلکه به عنوان میهمانی است که به وادیِ قضاوت هم دعوت شده اید، شاید هم در قامت یک متهم!

چینش سالن اجرا به صورت یک دورهمی است، در چهار طرف سالن تماشاگران نشسته اند و صحنه اجرا در وسط سالن است. یک آشپزخانه جزیره ای با جسدی پوشیده شده در زیر آن.( شاید هم برای القای حس دادگاهی که دور تا دور آن بینندگان و هیئت منصفه منتظر استماع افراد مطلع در خصوص بانوی جوانی هستند که خود را کشته)، بالای آشپزخانه لوستری بزرگ به صحنه شکوهی داده، در جلوی ردیفهای اول شرقی و غربی ده میز با گلدانی خالی خودنمائی می کنند و در ضلع جنوبی و شمالی دو میز یکسره شامل تماشاگرانی در یک ردیف. روی اجاق آشپزخانه سوپی در حال طبخ است و در گوشه جنوب غربی پشت میزی که خدمتکاری سن بالا در حال آماده سازی وسائل پذیرائی است شمع های شمعدانی چند شاخه در حال سوختن.

جسد، بدن دختری هیجده ساله است که خود را کشته و راوی شوهر اوست که چگونگی نوع زندگی خود و طرز آشنائیش، توضیحات زندگی شخصی همسرش و بحرانی که منتج به خودکشی همسرش شده است را طی شصت دقیقه شرح می دهد، با حوصله و طمانینه.

اما هنر کارگردان و بازیگر اصلی به چالش کشیدن شرایط اجتماعی است که به قلم توانای نمایشنامه نویس(یزدانی خرم)، از اثر << نازنین >> داستایوفسکی شهیر به روز شده است. از سرک کشیدن ها، مداخله ها، بی وفائیها، پرده دری های اجتماعی و از بین رفتن قُبح اخلاقیاتی که روزگاری از سجایای فرهنگ اخلاقی یک جامعه بودند.

مرد داستان با شرح شغل خود، عشق خود، زندگی خود و در انتها تراژدی خود و طرح سوالاتی که خود پاسخگوی آنها است (اما با نگاه پرسشگر به تماشاچیان ابرازش می دارد) به نوعی ما را به همذات پنداری دعوت می کند که برای برجسته کردن آن به انکار آن می پردازد چراکه مثلا، چطور مردانی که نمی توانند حامله شوند می توانند درد زایمان را درک کنند؟ ایجاد این خط ارتباطی بین مرد و زن در بطن خود داستان هم جاری است. نگاه کنید به لباس ساده و آستین حلقه ای مرد که مرد بودن یا زن بودن حاضر در آن لباس نه به ظاهر که بسته به رفتار آن شخص است  که تعریف می شود. مرد به وضوح با تماشاگران/ناظران زن ارتباط می گیرد، پیامی که او با صحبت با زنان تماشاچی می دهد، پیامی واضح است آیا او واقعا مرد است؟ یا زنباره است؟ آیا علت خیانت زن تمایلات زنانه مرد است؟ یا خیانت مرد باعث دلسرد شدن زن شده است؟ تمام این سوالات با روند تبدیل رفتار مردانه ابتدای نمایش به صحنه آخر آن همه چیز را مشخص می کند. اما مهم این است که بهرحال او یک انسان است، انسانی رنج کشیده …

او درد کشیده است و رنج دیده، و بزرگواری را در رنج دیده است نه در تجربه و نه در کدوی سرخ شده!

خدمتکار به عنوان زنی که در جامعه ای دُگم فقط سختی کشیده و ساکت بوده در کل یک ساعت اجرا فقط چند فریاد می زند تا به نوعی آینده همان جسد پوشیده شده در آشپزخانه باشد. او نمادی از زنانی است که هر طور که لازم بوده با آنها رفتار شده اما لام تا کام بازنکرده اند و این چرائی است که نمایش مطرح می کند. چرا افراد بی تفاوت و یا ساکت سکوتی را که باید بشکنند، نمی شکنند؟ چرا افراد خشونت طلب و بی منطقی که دیگران را کتک می زنند، به اصلاح رفتار خشونت آمیزی خود تن نمی دهند؟ زنان قربانی در یک جامعه در نگاه این اثر کارگردان وقتی بیشتر به چشم می آیند که مرد با چهره ای زن نمایه و با ترانه <<بین این دست ها>> از اَصاف اویدان برگرفته از موسیقی فیلم روما به کارگردانی <<آلفونسو کوران>>  با پوششی همچون هنرمندهای دهه سی سبک جز با چوب سیگار بلندی به خودنمائی می پردازد، انتخاب این موسیقی از فیلمی که به ظلم روا داشته شده توسط مردان به دو زن در جامعه مکزیک سخن می گوید نیز تاکیدی بر مظلومیت زنان در جوامع مختلف است چه در سرزمین داستایوفسکی، روسیه، چه در مکزیک و چه در هر جای دیگر … اما او با سکوت خود در حال القای رازی است که می داند و به زبان نمی آورد؟ آیا ظلم مطروحه در نمایش فقط به زنان اشاره دارد؟ یا انسانهائی که از هویت جنسی خود بی اطلاعند؟

صابر ابر در قالب کارگردان، بازیگر و طراح صحنه، پیام خود را تمام قالبها روشن و عریان ارائه می کند او شخصیتهایش را نه به مثابه یک قربانی می نگرد نه به مثابه یک مقصر، او آنها را تنها انسانهائی تصویر می کند که به عنوان جزئی از یک اجتماع درک نشده اند که اگر درک می شدند گوشه ای از این شهر به همراه یکدیگر زندگی بی دردسری می داشتند.

هنر تلفیق در آثار نمایشی کار سختی است اینکه متن را با فرامتن طوری ترکیب کنی که مخاطبت در عین سادگی درک مطالب، به پیچیدگی یک فرد به عنوان یک انسان و یک جزء از کل یک اجتماع نگاه عمیق تر و دقیق تری داشته باشد و بداند که رفتارهای سطحی او در یک اجتماع نقصان های غیر قابل جبران و برگشت ناپذیری همچون خودکشی خواهد داشت. کاری که کارگردان به ظرافت آن را ارائه کرده است در جائی رنگ قرمز سوپ روسی << بورش>> به عنوان تداعی معنی رنگ خون در کاسه های سرو شده توسط خدمتکار نیز عیان است جایی که وقتی مرد مُچ همسرش را به هنگام خیانت می گیرد که او ظرفی از آن را سفارش داده و در انتها منجر به تراژدی می شود آزار دهنده.

صابرابر به عنوان کارگردان/بازیگر با طرح پرسشها و کنایه هائی امروزی با تماشاگران اثرش هنر فاصله گذاری را با فاصله برداری پُر می کند بدون اینکه او را معذب کند. یک ساعت ارائه مونولوگ های غیر تکراری بدون تپق و فاصله و با بیانی سلیس هم قدرت هنری او را بیش از پیش ثابت می کند و هم سطح بازیگریش را به مرحله ای بالاتر سوق می دهد. طراحی ساده اما نوآورانه او در صحنه حکایت از هوش بالای او در القای مفهومی دارد که چند بار بر ساده بودن او در حین اجرای عالیش تاکید کرد حتی در سرخ کردن کدوها به هنگام آشپزی و صدای ناشی از آن.

بازی با اکوی صداها به هنگام برخورد با سطوح و یا تاکید بر انعکاس بعضی از دیالوگها توجه تماشاگران را به نکات و لحظاتی که کارگردان به آن تاکید دارد به خوبی جلب می کند مثل صدای حرکات چاقوی نشانه گرفته شده به سمت خدمتکار که حس دلهره را ایجاد می کند و یا صدای ممتد از هنگام برخورد قاشقها با زمین که توسط خدمتکار پرتاب شده است. با هر تحقیر مرد توسط همسرش نازنین  (که از زبان خود مرد می شنویم) یک قاشق از سمت خدمتکار به سوی او پرتاب می شود و صدای برخورد هر قاشق هچون پُتکی است که بر سر مرد/تماشاگر فرو می آید. یک فروپاشی درونی/روانیه دو طرفه.

فاطمه نقوی پس از مدت ها حضوری شگفت انگیز دارد، << بازی سکوت>> او از یاد نرفتنی است جائی که فقط با زبان بدن و میمیک چهره اش تماشاگر را میخکوب می کند. طی نمایش، رو میزی میزهای صحنه را پهن می کند، گلدانها را با گل پر می کند کاسه ها و قاشق ها را روی میز ها می چیند و در همان حال به نسبت حس هر لحظه نمایش با تغییر حالت چشمها از غم، ترس، سخره و … ارتباط چشمی تاثیرگذار با تماشاگران مستقیم خود می گیرد.

تئاتر <<امشب به صرف بورش و خون>> تجربه ای متفاوت، قابل تحسین و لذت بخش برای مخاطبان جدی این هنر است، جائیکه در مقایسه با سایر آثار اجرا شده امسال چه در طرح، چه در متن و چه در اجرا با هزینه ای بسیار پائین به نسبت سایر نمایشهای به اصطلاح فاخر که تنها با بودجه های زیاد تبلیغاتی، طراحی صحنه های پر تجمل و لباس های پر زرق و برق سر پا ایستاده اند، اثری پیشرو و مستقل است که امیدوارم ماه ها بر روی صحنه باشد.

 

مشاهده بیشتر

شاید از این نوشته‌ها هم خوشتان بیاید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا