نقد و بررسی سریال محبوب و پربیننده اسپانیایی «خانه کاغذی»

 

پیام بهاری: سریال «خانه کاغذی» به کارگردانی «آلکس پینا» محصول کشور اسپانیاست. داستان درباره گروهی است که به ضرابخانه سلطنتی و بانک اسپانیا برای سرقت هجوم می‌آورند. درباره جهان‌بینی اثر می‌توان به چند نکته اشاره کرد. دولت اسپانیا یکی از ملتهب‌ترین دوران‌های خود را سپری می‌کند. کاتالان‌ها که خواهان استقلال از زمان‌های دور بودند، با همه‌پرسی‌ای که در کاتولینا برگزار کردند، باعث بر‌افروخته‌شدن آتش میان خود و دولت شده‌اند. کاتالان‌ها، دولت را به علت تصمیمات حکومتی و افزایش مالیات آنها نسبت به ایالات‌های دیگر، مورد سرزنش قرار می‌دهند.

درست است که سریال به‌صراحت به این موضوع اشاره نمی‌کند ولی در لایه‌های زیرین این اثر می‌توان متوجه این عدم وحدت بین مردم و دولت که از درون تنش مسائل روز به وجود آمده، شد. این فضای ملتهب و متشنج در رویدادهای داستان به عینه پدیدار است. گروه، به نقاط تعیین‌کننده مادرید هجوم می‌آورند و با گذر زمان و همراهی مردم نسبت به عملکردشان، بارها مواضع سیاسی دولت را مورد حمله قرار می‌دهند و با نشان‌دادن چهره‌ منفور و ظالم از سازمان اطلاعاتی، امنیتی و کمیسر به چارچوب‌های حکومت انتقاد می‌کنند.

همچنین تولید‌کنندگان این سریال، با انتخاب موسیقی حماسی بلا چاو (Ciao Bella) که یادآور ترانه‌‌ای است که در زمان جنگ جهانی دوم، پارتیزان‌ها و مخالفان فاشیسم در ایتالیا می‌خواندند و ترکیب آن با موسیقی حماسی بتهوون و شوبرت، نگاه منتقدانه خود را ابراز می‌کنند.

سریال با نشانه‌هایی سعی بر جهان‌شمول‌بودن آن نیز دارد. اسامی هر کدام از اعضای این گروه سارق، نام یکی از شهرهای جهان است؛ توکیو، لیسبون، برلین، مسکو، نایروبی، ریو، استکهلم، هلسینکی و پالرمو؛ نگاه تعمیم‌پذیری است که به ما می‌فهماند داستان فقط معطوف به دعوی شهروندان یک ایالت یا یک کشور با حکومت نیست و در هر جایی از جهان می‌تواند روابط تیره و تاریکی بین مردم و حکومت‌ها به وجود بیاید.

در مقوله فیلم‌نامه، نویسندگان از فرمول کشمکش درونی، فردی و فرافردی استفاده کرده‌اند. ژان کوکتو می‌گوید: «روح آفرینش، روح تقابل است». این تقابل در کشمکش درونی، در شخصیت‌های داستان، از پروفسور به عنوان مغز متفکر گرفته تا توکیو که راوی داستان است و دیگر اعضای گروه، در قبال اعمال خود بارها تکرار می‌شود.

درگیری ذهنی یک فرد حاصل تصمیمات گرفته‌شده توسط خود اوست. شخصیت‌ها در برزخی به سر می‌برند که حاصل رفتار و کنش‌هایشان در زندگی است. در شکاف‌های داستان، کشمکش فردی بین اعضای گروه، در جایی که انتخاب بین مصلحت خود و مانیفست گروه به وجود می‌آید، نمود پیدا می‌کند.

زمانی که مصلحت فردی ارجحیت پیدا می‌کند به گروه لطمه زده می‌شود. بر اساس موازین گروه، فرد نباید در اولویت قرار گیرد، بلکه هدف جمعی، تعیین‌کننده است. در کشمکش فرافردی، گروه با چالش‌هایی که در حین سرقت در دو محل مورد نظر ایجاد می‌شود رو‌به‌روست. آنها در موقعیت پیش‌آمده باید تدابیر جدیدی اتخاذ کنند. این کشمکش‌ها فراتر هم می‌رود و با جنگ اعضای گروه با دولت هم همراه می‌شود.

یادمان باشد در این کشمکش‌هاست که شخصیت‌ها درونیات خود را آشکار می‌کنند. از نکات مثبت در روند سریال، می‌توان به نکته حائز اهمیتی اشاره کرد. نویسندگان هم‌زمان با پخش سریال، اپیزودهای جدیدی را به نگارش در‌می‌آورند. در این روش نویسندگان می‌توانند از نقطه نظرات تماشاگران بهره ببرند تا نقاط مثبت را پررنگ‌تر و نقاط ضعف را از بین ببرند تا بتوانند تماشاگران بیشتری را با خود همراه کنند.

سریال تعمیم‌های متنوعی در ارائه شخصیت‌های سینمایی برای جذاب‌کردن اثر به کار می‌گیرد. توکیو (اورسولا کوربیرو)، شخصیت تکامل‌یافته ماتیلدا در فیلم لئون (لوک بسون) است. او نماینده نسلی است که زندگی بدون هیجان هیچ لذتی برای آنها ندارد. پروفسور (آلوارو مورته) که شخصیت هوشمندی دارد، نمونه‌ای از مایکل در سریال فرار از زندان است. نویسندگان از این ترفند‌ها بهره فراوانی بردند؛ زیرا در آثار گذشته در آزمون بین همذات‌پنداری تماشاگران با اثر، نتیجه مثبتی حاصل شده است. البته فیلم‌نامه گپ‌های فراوان دارد که باعث می‌شود از اثری کامل فاصله گیرد. در پیرنگ فرعی، پروفسور در ابتدای داستان به کمیسر (ایتسیار ایتانیو ) علاقه‌مند می‌شود. در داده‌هایی که از شخصیت پروفسور به تماشاگر داده می‌شود، او فردی هوشمند و آگاه است.

اینکه پروفسور برخلاف چارچوب‌های گروه -احساسات باعث از‌بین‌رفتن نقشه می‌شود- عاشق می‌شود که می‌تواند به نقشه ضربه وارد کند، تمهید مناسبی است. اما ظرف چند روز و این میزان علاقه، کمی تأمل‌پذیر است. باید زمان بیشتر یا بسترسازی مناسب‌تری برای این پیرنگ فرعی در نظر گرفته می‌شد. در سکانسی دیگر، پروفسور با کمیسر در کافه مشغول صحبت است -در سکانس قبل، پروفسور با گریم یک دلقک به بیمارستان می‌رود- با جاماندن تار مویی از کلاه‌گیس روی کت او، کمیسر متوجه می‌شود او فرمانده گروه سرقت است. گره‌گشایی‌ها خیلی ساده و دم‌دستی انجام می‌شوند. در سکانس دیگر، گروه در حال فرار از ضرابخانه هستند و تحت فشار نیروهای امنیتی قرار می‌گیرند. چرا گروگان‌هایی را که برگ برنده آنها هستند، به راحتی آزاد می‌کنند؟

نیروهای امنیتی با اطلاع از آزادی گروگان‌ها با آنها درگیر می‌شوند. در نکته‌ای دیگر، گروه برای پنهان‌ماندن چهره‌هایشان از ماسک استفاده می‌کنند تا پس از فرار شناخته نشوند ولی در دید‌گان گروگان‌ها به راحتی چهره خود را نشان می‌دهند. آیا این گروگان‌ها پس از آزادی نمی‌توانند چهره آنها را شناسایی کنند؟ در اشتباهی فاحش، مسکو، پروفسور و دنور با فردی که قرار است نفوذی آنها در بانک باشد ملاقات می‌کنند و نقشه می‌کشند. در حالی که مسکو در سرقت ضرابخانه در قسمت‌های گذشته کشته شده است ولی این فرد در نقشه بعدی گروه در بانک اسپانیا وارد داستان می‌شود.

مواردی از این دست که بی‌شمار هستند، لطمه فراوانی به سریال زده‌ است. اما اگر از نقاط ضعف اثر بگذریم بر اساس آمارها، سریال «خانه کاغذی» علاقه‌مندان فراوانی در جهان پیدا کرده است. ما همیشه عادت داریم سریال‌های موفق را در تولیدات آمریکایی جست‌وجو کنیم ولی این بار تولید کشوری دیگر(اسپانیا‌) توانست موفقیت فراوانی کسب کند. پس تولیدات ما هم در داخل کشور می‌تواند با فیلم‌نامه‌ای منسجم، اجرائی مناسب و استفاده از فرمول‌های همیشگی جذب تماشاگر، در سطح جهان نقش تعیین‌کننده‌ای داشته باشد.

 

منبع: روزنامه شرق

 

مشاهده بیشتر

شاید از این نوشته‌ها هم خوشتان بیاید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا