نقد و بررسی سریالهای روز جهان : نگاهی به سریال «عالیجناب» / “زندگی فقط یک قانون داره؛ کوچکترین اشتباه، بزرگترین ‌‌‌تاوان”

عصرسینما؛ آیدین مفتاحی

بعد از گذشت حدود هفت سال از پایان سریال «برکینگ بد»، برایان کرانستون بار دیگر با یک سریال به عرصه تلویزیون بازگشته است. کسی که در این بازه زمانی دست رد به تمام پیشنهادات و بازی در نقش اصلی سریال ها زده بود و مسیر کاری خود را در سینما با بازیگری و تهیه کنندگی دنبال میکرد(که حتی در این بین و برای بازی در فیلم «ترامبو» نامزد دریافت جایزه اسکار نیز شد). جالب اینکه کرانستون حتی در این بازه زمانی حاضر به بازی در مجموعه «بهتر است با ساول تماس بگیرید» که اسپین آفی از سریال «برکینگ بد» بود هم نشد.(هرچند هنوز هم زمزمه هایی مبنی بر حضور در فصل پایانی آن وجود دارد) و البته در فیلم «ال کامینو» که به عنوان ادامه «برکینگ بد» و با بازی آرون پال(بازیگر شخصیت “جسی پینکمن”) ساخته شد هم، به صوزت مستقیم حضور نداشت.

با کنار هم چیدن این اتفاقات، مسلما طرفداران برایان کرانستون با انتظار و کنجکاوی دو چندانی به سراغ این مجموعه تلویزیونی خواهند رفت. تا ببینند که مجموعه ای که سرانجام باعث بازگشت او بعد از این وقفه طولانی شده، چه میباشد. سریالی که قطعا به واسطه حضور کرانستون در مقام مقایسه با «برکینگ بد» قرار خواهد گرفت و به نوعی میتوان گفت که حضور او در عین اینکه باعث جلب توجه و عامل جذابیت و دیده شدن سریال است، میتواند به دلیلی برای ناکامی آن که ناشی از سطح انتظارات بالا و البته مقایسه با «برکینگ بد» میباشد نیز تبدیل شود. مساله ای که هوشمندی تیم سازنده را میطلبیده تا در ابتدا اصالت و هویت شخصیت اصلی داستانشان را از مجموعه قبلی و  پیش زمینه ذهنی بیننده تمایز دهند و بعد شروع به گسترش ویژگی هایش بر مبنای شخصیت پردازی سریال جدید کنند. مساله ای که خوشبختانه بعد از گذشت ۶ اپیزود، علیرغم تمام شباهت ها  کم کم  در حال  حل شدن است و به نظر در مسیر درستی افتاده  و حالا  شخصیت “قاضی دسیاتو” کاملا مستقل و به دور از مقایسه اجتناب ناپذیر با “هایزنبرگ” بزرگ به کارش ادامه میدهد.

“دزیاتو” قاضی محترمی است که به همراه پسرش زندگی میکند و به نظر زندگی شرافتمندانه و به دور از حاشیه ای هم دارد. اما بروز یک اتفاق به یک باره او را در یک مسیر غیرقابل پیش بینی و پرخطر قرار میدهد. جایی که پای گروه های مافیایی و خلافکار نیز به داستان باز میشود. با این توضیح داستان سریال حول محور یک ماجرای جنایی، گنگستری میگذرد. تقابلی از عدالت و قانون در مقابل خلاف و باند بازی ها. جایی که پای مرد قانون نیز به قانون شکنی باز میشود. اما سوال اینجاست که چه عاملی باعث چارچوب شکنی مرد قانون و سواستفاده از قدرتش میشود؟

جواب هم تقریبا واضح است؛ خانواده.

همانطور که گفته شد “دزیاتو” با پسرش تنها زندگی میکند و همسرش را نیز از دست داده اما در یک لحظه حیاتی بین حس وظیفه شناسی و عشق به فرزندش دومی را انتخاب میکند و از همین جاست که قدم به قدم از عدالت و قانون دور شده و وارد مسیر متفاوتی میشود. راهی که در آن دردسر و مشکلات فراوانی وجود دارد و برخلاف آنچه که “دسیاتو” فکرش را میکرده، حل کردن معضلی که گرفتارش شده پیچیده تر از حد تصورش و عملا نشدنی است.

خوشبختانه خالقین سریال از دو بعدی کردن ماجرا و تنها از تقابل “دزیاتو” با باند های خلافکار پرهیز کرده اند و در تصمیمی درست، موضوع و این تقابل را به چند شاخه بسط داده اند. جدای از آن گروه مافیایی، یک گروه خلافکار سیاهپوستی، قانون و البته یک وکیل کارکشته نیز وارد این پرونده پیچیده میشوند و بدین ترتیب تقابل ها و خطوط داستانی پیچیده و جذاب تری رقم میخورد. جایی که “دزیاتو” با فرار از دردسرهای یک گروه وارد مصیبت دیگری از سمت سایرین میشود. با این حال و با تمامی معضلاتی که او گرفتارشان شده، نمیشود تصمیمی را که گرفته نقد کرد. چرا که کنار هم چیدن این پازل داستانی و دیدن جنایت های گروه مافیایی کاملا توجیه کننده انتخاب درست او برای نجات جان فرزندش بوده است.

با اشاره به خطوط داستانی خوب است به این نکته هم اشاره شود که به واسطه آن گروه خلافکاران سیاه پوستی، تاکید فراوانی به مسائل تبعیض نژادی و عدم توجه به حقوق رنگین پوستان نیز شده و عملا بخش عمده ای از داستان در چند اپیزود به این مساله اختصاص داشته است. پرداختی که در کنار خط اصلی، درست و حساب شده انجام شده و به هیچ عنوان گل درشت و شعاری نمیباشد. سیاهپوستانی که همیشه صحبت از اجحاف در حق آنها میباشد و اینجا نیز به خوبی با سرک کشیدن به محله های پایین شهر و نشان دادن زندگی حاشیه نشنیان رنگین پوست که طعمه قانون و خلافکاران دیگر میشوند، این قصه دردناک به تصویر کشیده و واکاوی شده است. مساله ای که نشان از دغدغه مند بودن تیم سازنده و البته هوشیاری آنها در تلفیق درست خطوط فرعی و اصلی با هم دارد. هرچند گاها نحوه کنار هم چیدن تمام خطوط داستانی و جابه جایی بین آنها به درستی انجام نشده، اما این مساله در گذر زمان در حال حل شدن و رسیدن به یک وحدت موضوعی در راستای خط اصلی داستان است.

نقد و بررسی سریالهای روز جهان
برایان کرانستون در نمایی از سریال «عالیجناب»

«عالیجناب» در بعد فنی نیز سریال با کیفیتی است. چه به لحاظ تصویری و قاب های سینمایی اش، چه در بعد طراحی صحنه و البته در تدوین و سایر بخش ها. باید گفت با نگاهی به تیم پشت صحنه متوجه این مساله خواهید شد که بخش عمده ی از تیم تولیدی این سریال قبلا سابقه همکاری با هم در مینی سریال موفق «پاتریک ملروز» را داشته اند. از “ادوارد برگز” کارگردان سریال «پاتریک ملروز» به عنوان یکی از سه کارگردان «عالیجناب» تا “ولکر برتلمان” سازنده موسیقی متن دو اثر.

سریال «عالیجناب» از نیمه عبور کرده و هنوز چند اپیزود تا پایان آن باقی مانده است. سریالی که اگر برای فصول بعدی هم ادامه داشته باشد، در فصل اولش مسیر درستی را طی کرده است. چرا که هم به خوبی موفق شده از زیر بار سنگینی مقایسه با سریال «برکینگ بد» خود را خارج کند(با تمام شباهت هایی که دو شخصیت اصلی بازی شده توسط کرانستون دارند) و هم با پیشروی در  چند خط داستانی و البته مطرح کردن سوژه های دغدعه مندی چون بحث تبعیض نژادی، در بین سریال های قابل قبول سال ۲۰۲۰ قرار میگیرد.

 

مطالب دیگری از نویسنده این یادداشت:

نگاهی به سریال «رچد» / درون هر آدم عاقل، یک دیوانه در حال تقلا برای بیرون آمدن است

تحلیلی بر سریال ترسناک «تسخیر عمارت بلای» / هیچ کس به اندازه کسی که فراموشی را نمیپذیرد، تنها نیست

نقد و بررسی سریال «دارودسته‌های لندنی» / خیانت همیشه در اوجِ اعتماد اتفاق می افتد

 

 

 

مشاهده بیشتر

شاید از این نوشته‌ها هم خوشتان بیاید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا