گفتگو با امیر سهیلی بازیگر توانای سریال نون خ : کار طنز سخت ترین کار روی کره زمین است.

عصر سینما –امیر سهیلی هنرمندی است متواضع، که بدون حاشیه و با دانشی درخور به عنوان فردی با اخلاق و متعهد در تلویزیون و سینما به آرامی پله های ترقی را طی می کند وی علاوه بر نویسندگی و نمایشنامه نویسی، بازیگری تواناست که در سریال نون خ در قالب شخصیت “رامین فود” خوش درخشید، از اینرو مصاحبه ای با ایشان صورت پذیرفت که تقدیم خوانندگان محترم می شود:

سلام و عرض ادب خدمت جناب سهیلی بزرگوار، ممنون که دعوت مارو پذیرفتید، خواهش می کنم مختصری از زندگی خانوادگی خودتون برای ما صحبت بفرمائید؟

سلام روزتون به خیر، بنده امیر سهیلی متولد سی شهریور 1354 هستم و زاده شهر کنگاورهستم اما از سال1363 به بعد در تهران سکونت پیدا کردم متاسفانه پدرم در قید حیات نیستند و در شهر کنگاور به خاک سپرده شده اند. به لطف خدا مادر عزیزم سایه اشون بر سر خانواده مستدام است. دو خواهر کوچکتر از خودم دارم و یک برادر بزرگتر از خودم دارم به نام آقا مجتبی که از کارشناس های وزارت نیرو هستند.صاحب فرزند دختری هستم به نام “رسپینا” که دانشجوی رشته دارو سازی هستند.

 

بفرمائید چطور به بازیگری علاقه مند شدید؟

بازیگری و علاقه بنده به آن از دوران کودکی و از شهر کنگاور شروع شد. در کنار مدرسه ای که می رفتم آمفی تئاتری وجود داشت که نمایش هائی در آن اجرا می شد و من بعد از رفتن به منزل این نمایشها را با شور و اشتیاق برای مادرم اجرا می کردم که با تشویق و اظهار علاقه ایشان همراه بود.

 

اولین حضورتون به عنوان بازیگر چگونه بود؟

کشف استعداد و پرورش بنده توسط معلم هنر ما آقای”علی رضا نادری نجف آبادی” (که از بزرگان و پیشکسوتان تئاتر کشور) هستند صورت گرفت که البته در آن زمان آشنائی با ایشان نداشتیم بعد از حضور در تهران و در سال 1363 که سال اول راهنمائی بودم بدون اینکه برای بازیگری قصدی جدی داشته باشم تمرینات حرفه ای خود را زیر نظر ایشان در فعالیتهای دوره راهنمائی آغاز کردم و تا اوائل دبیرستان نیز چندین جایزه کسب کردم در همان دوران جناب نادری از بنده خواستند که کارگردانی هم انجام بدهم و از همان موقع تا آخر دوران دبیرستان هم نمایشنامه می نوشتم و هم با گروهی که تشکیل داده بودیم فعالانه همکاری داشتم.

 

کار در چه سبکهای کاری رو بیشتر می پسندید و علاقه مند به حضور در آنها هستید؟

اساسا چون خودم انسان جدی هستم و خیلی آدم طنزی نیستم، دغدغه ام همواره کارهای جدی بوده و خیلی بیشتر کار جدی رو به طنز ترجیح می دهم چراکه محیطی هم که در اون زندگی و رشد کردم محیط جدی بوده، بهر حال بچه پائین شهر بودم و ناملایمات زیادی رو لمس کردم و خوش گذرانی و طنز مفهوم زیادی برایم نداشته ولی بهر حال در کار کودک که سالها در مجموعه “عمو پور رنگ” فعال بودم و دعوت شدم برای نوشتن و بازیگری، بخشهائی از کار فانتزی ام به نوعی ارائه شده اما دغدغه واقعی ام کار جدی هست که به آن خیلی هم علاقه مندم و امیدوارم این امر اتفاق بیافته.

با توجه به سوابق مختلف( نویسندگی، نمایشنامه نویسی، بازیگری و…) که دارید به نظرتون فعالیت در حوزه کارهای طنز سخت تر است یا جدی؟

کار طنز کار سختیه به خصوص در ایران که ایرانیها شخصیت طنازی هم دارند چه به لحاظ دیالوگ نویسی و چه به لحاظ ایجاد موقعیتها، چراکه با وجود  قومیتهای مختلف و رنگارنگ در کشور مردم ما  وجه مشترکهای خاصی دارند چه برای خنداندن و چه برای خنده گرفتن و در عین حال فرهنگ مخصوص به خودشون هم در این زمینه دارند و سابقه تاریخی ما چه در کتابهائی که داریم و چه در امثالی که وجود داره و یا الفاظی که داریم این مسئله رو هم نشون میده که سابقه ای تاریخی در طنز داریم ولی در هر صورت کار طنز و خنداندن مردم کار سخت و پیچیده ای است چراکه با سلیقه های مختلف مواجه هستید و در عین حال باید کار طنز را خوب شناخت و درست تعریف کرد مخصوصا در مدیوم تلویزیون و یا سینما که کار برای کسی برخورنده نباشد چون همانطور که گفتم سلیقه ها مختلفه و  به نظر بنده کار طنز سخت ترین کار روی کره زمین است.

به عنوان هنرمندی که در هر دو زمینه کودک و نوجوان و بزرگسال فعالیت داشته است، کار در حوزه کودک و نوجوان آسانتر است یا کار در حوزه بزرگسالان؟

از نظر بنده فرقی نداره، چراکه هر کدام پایه و اصول خودش و داره و اصول صحیح بازیگری، کارگردانی و نویسندگی در هر دو حوزه باید رعایت بشه، اما به لحاظ انتخابی ترجیحم کار کودک بوده و برایم کار کودک در اولویت هست چون خیلی برای این نسل کار نکرده ایم و خیلی جاها نیز نتیجه اش رو دیدیم بعد از سالها مشاهده کردیم که در حوزه کودک خیلی از لحاظ فرهنگی فعالیت مناسبی انجام نداده ایم و تاثیرات فرهنگی و تاثیرات سیاسی که روی فرهنگ ما گذاشته شده نشان دهنده خلاء فرهنگی در این حوزه است و هنوز باید در این زمینه خیلی خیلی کار کنیم ضمن آنکه کار بسیار سختی هم هست چراکه جنس نوشتنش، جنس شوخی کردنش، جنس فانتزی کردن کار مهم و مشکل هست و باید از بی حوصلگی به دور بوده و از نوع ادبیات بزرگسالان متفاوت باشد و کار متناسب با ادبیات و سن و سال کودک و نوجوان شکل بگیره. خیلی از رفتارها و خیلی از الفاظ رو نمیتونیم در کار کودک استفاده کنیم به قول معروف در این حوزه خیلی بهداشتی تر، دست بسته تر و اطو کشیده تر باید جلو رفت و اینکار باید دقیق انجام شود که همین مسائل، کار در حوزه کودک رو سختتر می کنه بطور مثال همین برنامه محله گل و بلبل که تیم با تمام توانش کار کرد، آقای داریوش فرضیایی ، آقای احمد درویش علیپور به عنوان کارگردان ، آقای محمد درویش علیپور به عنوان نویسنده و آقای مسلم آقاجانزاده به عنوان تهیه کننده و تک تک عوامل و بازیگرها آنچه که حال خودمون و برای یک اجرای خوب و یک طرح خوب، واقعا خودمون و جذب نکنه و حال خودمون و خوب نکنه ، کار بعدی رو نخواهیم ساخت حتی اگر سالها هم زمان ببره. بهر حال کار کودک واقعا کار پیچیده ایست.

چطور برای سریال نون خ انتخاب شدید؟

راستش خیلی از دوستان و یا اقوام از من می پرسیدند که چرا تو در این سریال نیستی؟ من هم جوابم معلوم بود به این سوال، که خب باید دعوت به کار بشم و پیشنهادی باشه البته با وجود اینکه بیست سال پیش با سعید آقا خانی به واسطه سریال “زندگی به شرط خنده” در شبکه پنج آشنا بودم و در اون سریال جزء گروه نویسندگان حضور داشتم و ایشان هم دستیار آقای مهدی مظلومی بودند ولی شرایط اون کار طوری بود که خیلی با هم نزدیک نبودیم که آشنائی زیادی هم داشته باشیم و بعدا شنیده بودم که خیلیها حالا از روی شیطنت یا غیرش رو نمیدونم و قضاوت نمیکنم که بنده را از لحاظ اقلیم  زندگی خدمت ایشون طور دیگه ای معرفی کرده بودند و آقای آقاخانی هم فکر می کردند بنده اساسا مازندرانی هستم! تا یک روزی که در حال کار بر روی پروژه عمو پوررنگ بودیم امیرغفارمنش گفت یک جائی سعید آقاخانی رو دیدم دنبال بازیگر کرد زبان می گشته و به ایشان گفته بودند چرا از امیر سهیلی استفاده نمی کنی که ایشون (سعید آقاخانی) هم گفته بودند مگه (سهیلی) اهل کردستانه؟ و آقای غفارمنش هم گفته بود بله (امیر سهیلی) اهل کردستان هستند. و به این ترتیب دعوت به این کار شدم و وقتی که خدمت آقای آقاخانی رسیدم، ایشان خیلی ابراز ناراحتی کرد (که البته لطف داشت) که چرا زودتر متوجه نشدم شما اهل کردستانی و من خیلی دنبال بازیگر کردستانی می گشتم و من هم گفتم کم سعادتی بنده بوده و … تا اینکه روزی رو قرار گذاشتیم و خیلی کاراکترها رو با هم بالا پائین کردیم و به شخصیت رامین  رسیدیم و ایشان  نقش و خود طراحی نقش رو برای بنده توضیح دادند و بنده هم از اینکه می دیدم این شخصیت قصه ای رو با خودش همراه داره برای اهالی سریال نون خ، این نقش برای بنده خیلی جذاب بود و بهر حال  برای این نقش انتخاب شدم و با توجه به اینکه چشم بسته می شه به آقای آقاخانی اعتماد کرد، نقش رو به عهده گرفتم و کار به خوبی جلو رفت.

شخصیتی که در سریال نون خ ایفا نمودید چه ویژه گیهائی داشت و چه حسی نسبت به این نقش داشتید ؟

شخصیت رامین فود کاراکتر شیرینی داشت که شکارچی هستش و سنت شکنی کرده بود و در حالیکه خودش اهل ده پائین بوده با زن جوانی از ده بالا ازدواج کرده و انسان جوانگرا و به اصطلاح به روزی بود، اون هم نسبت به نسل کهنه ده پائین و اینکه با وجود رقابت بین ده بالا و ده پائین همیشه نسبت به ده پائین عرق خاص خودش و داشت و علیرغم باخت در مسابقه بین دو ده، همیشه خودش و ده پائینی میدونست. در اصل شخصیت رامین تلفیقی بود که توسط نویسنده، کارگردان و بازیگر شکل گرفته و پرورش داده شده بود. از طرفی کار کردن با این گروه برای من مثل رفتن به گذشته بود و یادآور آدمهائی بود که پر از رنگهای قشنگی بودند که بنده در دوران کودکی دیده بودم و برای بنده هم بسیار جذاب بودند و خود این کاراکتری که بازی کردم تلفیق یکی دو نفر از آدمهای بسیار آشنا و نزدیک بودند و به خاطر همین ایفای این نقش برایم بسیار شیرین بود.

آیا برای کلیه گفتگوها از قبل برنامه ریزی داشتید یا اجازه خلاقیت و کار فی البداهه هم داشتید؟

بداهه کاری یا بداهه زدن یا بداهه کار کردن یا بدیهه سازی بر خلاف چیزی که عموم تصور می کنند که هر بازیگر هر چیزی دلخواهش باشد را بیان کند نیست بلکه چهار چوب خودش را  داشته و در اون چهارچوب حق بداهه سازی وجود دارد. ما معمولا در تمرینات اگر نکاتی در ذهنمون بود درباره فیلمنامه و یا کنش خاصی در بازیگری مد نظرمون بود خدمت آقای آقاخانی مطرح می کردیم و اگر اجازه می دادند اجرا می کردیم. از طرفی کار بداهه در مواقعی طبیعیه چراکه هم کارگردان، هم بازیگر و هم عوامل میدونند که لحظاتی هست که مثل زندگی عادی اتفاقی در بازی پیش می آید که غنیمت دونسته میشه چون کار و طبیعی تر جلوه میده و مسلما اگر بر خلاف دیدگاه یک کار باشد کارگردان تذکر داده و آنرا اصلاح می کند.

کار با کارگردانی همچون سعید آقاخانی چگونه بود، آیا کار با ایشون شرایط خاصی رو می طلبید یا مثل کار با کارگردانهای دیگر بود؟

کار با آقای آقاخانی بسیار جذاب هستش به دلیل اینکه در وهله اول ایشان انسان بزرگ و بسیار شریفی هستند، این موضوع برای بنده دوست داشتنی و با ارزش بود. چراکه در طول دوران کاری، همکاری با اشخاصی  را نپذیرفته ام که نمی تونستم با شخصیتشون( حالا در هر مقامی که فعالیت می کردند چه کارگردان، چه تهیه کننده، چه نویسنده ) ارتباط بر قرار کنم، نمی تونستم با هاشون درک مناسب داشته باشم. البته نمی خواهم کسی رو قضاوت کنم ولی بهر حال از جنس من نبودند ولی شخصیت بنده با آقای آقاخانی خیلی نزدیک بود و از جایگاهشون در گروه هم میتوان فهمید که چه شخصیت خوبی دارند چراکه همه عوامل سریال هم برای ایشان احترام قائل بودند و هم ایشان را دوست داشتند. بهرحال این نکته مهمیه چون شروع هر کار مثل شروع یک سفر می مونه و در طول این سفر جمعی با فراز و نشیبهائی مواجه هستیم و عیار آدمها در طی این راه  مشخش میشه و ایشان(سعید آقاخانی) مثل پدر یک خانواده همراه گروه  بودند و عوامل هم این پدر رو با همه اخلاقیاتش از صمیم قلب دوست داشتند و کار با ایشان بسیار لذت بخش بود. در وهله دوم باید گفت که آقای آقاخانی کار خودشون و به معنای واقعی بلدند، بسیار مواظب به بازی ها و بسیارمسلط  به قصه بودند به نظر بنده کار بسیار مشکل و سختی را بر عهده داشتند چراکه  اول اینکه در طول پروژه با تعداد افراد زیادی مواجه بودند. دوم با توجه به وجود لهجه خاص بازیگران (که همچون حرکت بر لبه تیغه است) سر و کار داشتند. سوم روایت صحیح قصه را باید مراقبت می کردند. چهارم خودشان بازیگری انجام می دادند و پنجم کارگردانی گروه بزرگی را بر عهده داشتند. همه اینها را در نظر بگیرید  در کنار معضلات خاص کاری از جمله مسائل بازیگری، مالی، تولید و … با تمام این اوصاف ایشان به نحو احسن کلیه کارها را مدیریت نمودند ودر واقع می شود به راحتی به ایشان اعتماد کرد.

 

بازی با این تعداد بازیگر و عوامل فنی و کلا با این همه تدارکات آیا کار سختی بود؟

طبیعتا کار سختی بود چراکه برای هر دقیقه تولید ششصد الی هفتصد نفر زحمت می کشیدند و در کارهای بزرگ نیز صبر بزرگ لازم است چراکه کار سخت هست و تعداد بازیگر هم زیاد، به خصوص برای بنده که تازه وارد این گروه شده بودم به یک صورتهائی کابوس بود، چراکه شخصیتهای قبلی  و دیالوگهاشون دارای تجربه بودند و کارشون به اصطلاح صیغل خورده و تر و تمیز بود در حالیکه بنده تازه وارد بودم و از صفر باید کاراکتر خودم رو تعریف می کردم تا از طرف گروه و مردم پذیرفته شود. از لحاظ تولید هم کار بسیار دشواری بود چراکه شرایط سختی را در منطقه “خجیر” تهران تجربه کردیم که جای بسیار سردی بود و تفاوت دمای این منطقه گاها هیجده درجه از تهران سرد تر بود و این منطقه امکانات زیادی هم نداشت و وسائل گرمائی باید تامین می شد و از سطلها و بشکه هائی که باید هیزم می سوزوندیم  استفاده می کردیم، حتی آب را هم با تانکر می آوردند ولی بهر حال برای نشان دادن جنس روستاها و جغرافیای کردستان و کرمانشاه باید با این شرائط کنار می آمدیم به ویژه در سکانسهای خارجی.

یک خاطره از دوران بازی در این سریال برای ما تعریف می کنید؟

هر روز برای من خاطره خوش بود چون همراه کار با گروه  طی دو سه ماه، هر روز مثل سفر به زادگاهم (کنگاور) و استان کرمانشاه بود، گوئی در برهه ای از زمان بازگشتی داشتم به همان شرایط و  با همان مردمان با همان گویش و لهجه ها و داشتم با همان شرایط آن روزگار زندگی می کردم. ولی واقعیت این هست که چون در شرایط خوبی کار ساخته نشد  و به هر دلیلی اخبار خیلی بدی به ما و گروه ما می رسید، خودمون نمی دونستیم فرجام کارمون چیه ، فرجام نقشمون چیه ؟ که البته تاثیر خودش هم گذاشت، کاری که برای شش یا هفت ماه قرارداد بسته بودیم، طی سه ماه و نیم انجام شد.

آیا به حضور در ادامه این سریال علاقه مند هستید؟

البته، طبیعتا خیلی دوست دارم، اگر قصه سرپا و خوبی باشه قاعدتا به علت تجربه قبلی بهتر هم بازی خواهم کرد اما مهم نظر و تشخیص آقای آقاخانی هست  که باشم یا خیر. این تیم هم دوست داشتنی و هم دارای وسواس و دقت کاریست ولی برای ادامه کار بر اساس  مدل اخلاق و رفتارم، بنده طوری کار کردم که فکر می کنم برای آخرین باری هست که در این گروه هستم و هیچوقت هم از دوستان به لحاظ حرفه ای نپرسیدم که آیا بنده در ادامه هستم یا نیستم؟ ادامه کار را می سازید یا خیر؟ چون اگر لازم باشه خودشون لطف می کنند تماس می گیرند و دعوت می کنند برای کار، ولی شاید در ادامه کار اصلا نیازی به حضور یک کاراکتر یا یک فرد نباشد.

چه کارها و پیشنهادهائی در پیش دارید؟

پیشنهادهای زیادی دارم از شبکه خانگی تا پلتفرمها، یکی دو کار سینمائی هم هست که در حال مذاکره ایم، تا ببینیم چه پیش آید.

سپاس از وقتی که به عصر سینما اختصاص دادید.

ممنون از شما

مشاهده بیشتر

شاید از این نوشته‌ها هم خوشتان بیاید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا