نقد فیلم: نگاهی به «میناری»؛ یکی از فیلمهای مطرح و ستایش شده سال 2020 / از ورق گردانی وضع جهان غافل مباش

 

عصرسینما؛ آیدین مفتاحی

سال گذشته فیلم «انگل» با درخشش در جشنواره‌های بین‌المللی و در نهایت برنده شدن در چند شاخه از مراسم اسکار توجه بسیاری را بیش از پیش به سمت سینمای کره جلب کرد. سینمایی که به گواه بسیاری از فیلم بین های حرفه ای و از دهه اول ۲۰۰۰ در مسیری جذاب و صعودی قرار گرفته است. سینمایی که المان اصلی آن خشونت بی حد و حصر است و به واسطه همین فاکتور جواب پس داده، فیلم های شاخص و بسیار با کیفیتی را می‌توان در دو دهه گذشته در سینمای کره پیدا کرد.

امسال نیز بار دیگر نام سینمای کره با فیلمی مطرح شده است. «میناری» فیلم متفاوتی از سینمای کره که اتفاقاً برخلاف «انگل» و اکثر فیلم‌های مطرح و جذاب سینمای کره، موضوع متفاوتی دارد و در آن خبری از خشونت های معمول نیست؛ بلکه فیلمی است درباره زندگی که بسیار آرام و سر حوصله داستانش را روایت میکند.

برای بسیاری رسیدن به یک زندگی ایده آل، هدف ها و آن آینده ای که برای خود از زندگی متصور شده اند تنها به وسیله مهاجرت امکان پذیر است. رسیدن به رویای یک زندگی شیرین که متاسفانه برای بسیاری از مردمان جهان سوم نیز صادق است.

داستان فیلم نیز در مورد همین مساله مهاجرت است، که اتفاقاً به واسطه آن نیز نگاه متفاوتی به رویای آمریکایی داشته است. داستانی که “لی ایزاک چانگ” نویسنده و کارگردان اثر آن را با نگاهی اتوبیوگرافی نوشته و به نمایش در آورده است.

وقتی صحبت از مهاجرت و رسیدن به رویاها است، این سوال هم پیش می آید که آیا تنها مهاجرت و رفتن از کشور خود به کشوری دیگر برای رسیدن به این آرزوها و داشتن یک زندگی رویایی کافیست؟. مسلما” جواب خیر است. همه ما می دانیم که برای رسیدن به آن زندگی رویایی و اهداف و آرزوها در این مسیر، تحمل سختی ها، وفق یافتن با شرایط جدید و از همه مهمتر پذیرش فرهنگ کشور مقصد نیز مهم است.

چانگ کاملا دقیق و حساب شده به تمام این جزئیات پرداخته و هر آنچه را که در کنار مهاجرت و برای رسیدن به یک زندگی ایده آل لازم بوده را یادآور شده است.

خانواده کره ای داستان برای رسیدن به یک زندگی بهتر راهی آمریکا شده‌اند‌. به نظر همیشه دو مشکل اساسی در زندگی آنها وجود داشته و شاید دلیل ناکامیشان در رسیدن به رویای زندگی شیرین نیز تا به اینجا همین دلایل بوده است. یکی عدم تخصص و توانایی لازم برای کار و دیگری وابستگی به ریشه و فرهنگ خودی و مقاومت در برابر فرهنک کشور مقصد.

“جیکوب” تخصص و مهارت ویژه ای نداشته و کار او جدا کردن جوجه های نر و ماده از یکدیگر است. زن و شوهر هر دو در کنار هم به انجام این کار مشغولند. اما درست زمانی که جیکوب در کارش خبره شده تصمیم میگیرد که یک بار دیگر به نقطه شروع بازگردد و بازهم وارد کاری شود که تجربه و تخصص کافی و لازم را در آن ندارد.
اما مسئله بعدی باور به فرهنگ و ریشه خود و تاکید بر زندگی استوار بر اصول کشور خودی در مملکتی بیگانه است است. تضاد عجیب رسیدن به رویای آمریکایی با باور به ریشه های فرهنگی خود، در کشوری دیگر.

اتفاقا کارگردان به واسطه نمایش خرده فرهنگ های کره ای این مسئله را به درستی به تصویر کشیده است. و در این میان هر اندازه که شما شناخت بیشتری از زندگی و فرهنگ کره ای داشته باشید، می توانید با این مسائل و اشارات ارتباط بهتری برقرار کنید و برایتان نیز قابل درک و باورپذیر تر باشند. به عنوان مثال جیکوب خرج خانواده خود در کره را از طریق درآمدش در آمریکا میداده. مساله ای که تبدیل به مانع بزرگی در رسیدن به آن زندگی ایده آل میشود. اما از طرفی خرجی دادن به خانواده توسط پسر بزرگتر یک عرف و باور عام در کره است و برای بسیاری همچون یک وظیفه قلمداد میشود.

خانواده محور اصلی اتفاقات داستان است. چه خانواده جیکوب که تا جایی به واسطه همان باور فرهنگی مانع رسیدن فرزندشان به زندگی دلخواهش شده اند و چه همسر و فرزند و در واقع خانواده چهار نفره داستان که شیمی روابط بین آنها فوق العاده از کار در آمده و بخشی از جذابیت به شخصیت پردازی عالی و بخشی دیگر به بازی خوب تیم بازیگری مخصوصا دو بازیگر کودکش باز میگردد. رابطه جیکوب با همسرش نیز بسیار درست و حساب شده کار شده است، که علیرغم تمام کشمکش ها در راه رسیدن به ایده آل ها بازهم در کنار هم خانواده را به طرز عجیبی معنا میکنند.

این همراهی با اعضای خانواده با موسیقی تاثیر گذار و گوش نوازی نیز عجین شده است. موسیقی متنی که برخلاف معمول و فیلم هایی با داستان هایی این چنین نه پر کننده خلاء داستانی، بلکه همراهی کننده و عاملی برای پذیرش و تاثیر گذاری بیشتر آن است.

فیلم سینمایی میناری
نمایی از فیلم سینمایی «میناری»

در کنار تمام شخصیت های جذاب داستان، شخصیت فوق العاده دیگری به داستان اضافه میشود. مادربزرگ؛ کسی که به ظاهر برای درست کردن اوضاع از آن سوی دنیا راهی آمریکا شده، اما تاثیر حضورش نتیجه معکوسی را به همراه دارد. در نگاه اول مادربزرگ تضاد جالب توجهی از سنت و مدرنیته است. به همان اندازه ای که به دنبال کاشت گیاه میناری است و از فرهنگ و باورها میگوید، زرق و برق زندگی غربی چشمش را گرفته و عاشق برنامه های تلویزیونی و نوشیدنی و غذاهای آمریکایی است.‌ شخصیت دو گانه و جالب توجه مادربزرگ که یکی از بهترین شخصیت های فرعی در بین فیلم های سالیان اخیر است و اتفاقا بار طنز و جذابیت داستان را نیز بر دوش میکشد. اما از نگاهی دیگر مادربزرگ آینه تمام قدی از رفتارهای جیکوب است. او هم شیفته زندگی غربی است و هم وابسته به سنت ها، قرار بوده باعث آرامش شود اما درد و رنج هایی را یکی پس از دیگری به خانواده تحمیل میکند.

شاید آن سکانس ما قبل پایانی را بتوان تکان دهنده ترین لحظه فیلم عنوان کرد. جایی که جیکوب اثرات مخرب تصمیاتش را در نتیجه اعمال کس دیگری می بیند و همان جا بالاخره تصمیم به سازش با فرهنگ و باورهای کشوری دیگر میگیرد و متوجه میشود که باید باورهایش را ورق بزند. چرا که به واقع دیگر برایش مسلم شده که با این دوگانگی نمیتواند به آنچه در سر داشته و آن زندگی رویایی برسد.

البته که در این بین همیشه استثنائاتی هم وجود دارد و هستند کسانی که با این تضاد ظاهری و باوری به اهداف رویایی خود نیز میرسند. این جاست که فیلمنامه سرپا و دقیق و بدون حفره «میناری» به چشم می آید چرا که چانگ تمام احتمالات ممکن را در نظر داشته است. شاید بتوان به این مساله باور داشت که با تکیه بر ریشه و فرهنگ خود نیز میتوانیم در سرزمینی دیگر موفق باشیم، اما باید این را قبول کنید که اگر شما در کشور دیگری در کنار جامعه کوچکی از کشور خود زندگی کنید، احتمالا بتوانید با تکیه بر فرهنگ خودی و به لطف آن جامعه کوچک از مردم خودی به جایی برسید. کما اینکه در فیلم به این مساله اشاره میشود و علاقه زن جیکوب بر حضور در کلیسا و گردهمایی و بودن با دیگر کره ای ها نشانه ای از این ‌مساله است. اما اینکه شما یکه و تنها در دیاری دیگر به دنبال رستگاری آن هم با حرکت بر خلاف جریان باشید تقریبا امری محال است.

این همان مساله ای است که جیکوب هم در انتها متوجهش شد. این که رها کردن نیز خود یک‌ راه حل است. لازمه رسیدن به آرزوهایی که روزی به خاطر آن ها کشور خود را ترک کرده اید، پشت کردن به باورها و فرهنگ خودی و تلاش برای وفق یافتن و ذوب شدن در فرهنگ کشور مقصد باشد.

مورد دیگر نیز عدم تعلق فیلم به زمان خاصی است. البته که از آنچه در فیلم به نمایش گذاشته میشود، مثل نوارهای ویدئویی، عدم وجود تلفن همراه، مدل ماشین ها و … بتوان بازه حدودی فیلم را حدس زد، اما چیزی که مهم است این عدم اشاره دقیق است که تاکیدی بر بی تاثیری فاکتور زمان در نگرش مطرح شده در فیلم دارد. بعضی از مسائل از چارچوب زمان خارج هستند و همیشه و هر زمانی اصل بودن آنها صادق است. مثل همین مساله مهاجرت و حل شدن در فرهنگ کشوری دیگر برای رسیدن به یک ‌زندگی عادی و شاید رویا و آرزوهایمان.

پی نوشت: میناری در کشور کره نام گیاهی است که در هر شرایطی و هر خاکی رشد میکند. اما به این شرط که به آن فرصت کافی داده شود. نام فیلم نیز از این گیاه گرفته است و شرایط تعریف شده از این گیاه نیز به نوعی وصف حال خانواده داستان است.

مطالب دیگری از نویسنده این یادداشت:

نقد فیلمهای روز: تحلیل و بررسی فیلم «سرزمین آواره‌ها» / و متاسفانه انسان بسیار دیر متوجه میشود که رها کردن یک راه حل است

نقد و بررسی سریالهای روز جهان : نگاهی به سریال «عالیجناب» / “زندگی فقط یک قانون داره؛ کوچکترین اشتباه، بزرگترین ‌‌‌تاوان”

نگاهی به سریال «رچد» / درون هر آدم عاقل، یک دیوانه در حال تقلا برای بیرون آمدن است

تحلیلی بر سریال ترسناک «تسخیر عمارت بلای» / هیچ کس به اندازه کسی که فراموشی را نمیپذیرد، تنها نیست

نقد و بررسی سریال «دارودسته‌های لندنی» / خیانت همیشه در اوجِ اعتماد اتفاق می افتد

مشاهده بیشتر

شاید از این نوشته‌ها هم خوشتان بیاید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا