نگاهی کوتاه به فیلم بنفشه‌ آفریقایی / عشق، رواداری‌ است..

 

احسان رویامنش: زمانی که وارد رابطه زناشویی با تعهدات و معناهای ضمیمه خود می‌شوی، نسبت تو با انسان‌های قبلی‌ زندگی‌ات چه خواهد بود؟ بگذاریم بحث را ملتهب‌تر کنیم. با معشوق/همسر قبلی خود چطور؟ جایگاه او در زندگی‌ جدیدت چگونه تعریف خواهد شد؟ «بنفشه آفریقایی»، کوششی در پاسخ به این سوال است.

دومین فیلم بلند مونا زندی حقیقی، در ادامه مسیر اثر قبلی‌اش، «عصر جمعه»(1384)، به شکستن یک تابو نزدیک می‌شود. اگر آن‌جا، مساله تجاوز از محارم و به دنیا آمدن فرزند نامشروع حاصل از آن رابطه، سنگ‌بنای داستان بود، اینجا مواجهه زنی با همسر سابق خود و دعوت او به خانه‌اش، نقطه آغاز درام است.

شکوه(فاطمه معتمدآریا)، زنی میانسال متوجه می‌شود که فرزندان همسر سابقش، فریدون(رضا بابک) او را به خانه سالمندان سپردند. او، و همسر دومش، رضا(سعید آقاخانی) تصمیم می‌گیرند از فریدون نگهداری کنند؛ آن هم در خانه خودشان. در این حین، رابطه شکوه و فریدون به طرز قابل توجهی تغییر می کند. این موقعیت جدید بر زندگی روزمره شکوه و رضا تاثیر می گذارد و تغییرات ناخواسته ای برای هر سه نفر آنها به همراه دارد. در حقیقت فیلم از جایی شروع می‌شود که این مهمان خوانده، وارد زندگی این زوج می‌شود. آنجا که شکوه شروع به تیمار فریدون می‌کند و این کم‌کم رضا را در موقعیت جدیدی قرار می‌دهد.

شاید بشود از این طرح داستانی، روایتی ملتهب و پرآشوب بیان کرد ولی انتخاب کارگردان، یک قصه آرام با کمترین تنش‌هاست. همه اجزای فیلم گویی در خدمت ایجاد این هارمونی کلی برای بیان این قصه هستند. انتخاب لوکیشن شمال(یادآور آرامش فیلم صفی یزدانیان)، فیلمبرداری با طمانینه فرهاد صبا، موسیقی تغزلی پیمان یزدانیان و بازی‌های یکنواخت هر سه بازیگر اصلی، فضایی بطئی و آرام را برای پرداخت قصه آماده می‌کنند.

حالا دیگر می‌شود با صدایی بلندتر، آمدن نسل تازه‌ای از فیلمسازان زن را اعلام کرد. بعد از نسل اول فیلمسازان پس از انقلاب: رخشان بنی‌اعتماد، پوران درخشنده و تهمینه میلانی می‌توان آیدا پناهنده و مونا زندی حقیقی را از نمادهای موج جدید این سینما برشمرد. اگر توانایی و دستاورد بزرگ گروه اول را روایت قصه‌های ملتهب اجتماعی و حرکت به سمت لایه‌های زیرین جامعه برشمریم، می‌توان جستجوی مفهوم “رواداری” در زندگی امروز در قالب بستری خانوادگی را مشخصه این کارگردانان جدید معرفی کرد. مفهومی که در «بنفشه‌ آفریقایی»، در قالب داستان کلی مطرح می‌شود، گویی پیشنهادی برای بازنگری در مفاهیمی‌ست که در جامعه ملتهب ما، کم‌تر زمانی برای پرداخت به آن‌ها وجود داشته است. طرح مسائلی ساده و دم‌دست ولی عمیق که اتفاقا در جامعه، بین آدم‌ها فاصله های بزرگی ایجاد کرده است.

هر روزگار ملتهب- شبیه اکنونِ جامعه ما- یک سوال جدی را پیرامون دغدغه‌مندانش قرار می‌دهد. زمانی که بخواهیم به خلق یک اثر فکری/هنری دست بزنیم، شیوه برخورد ما با موضوع چگونه خواهد بود؟ آیا شبیه آن جمله آدورنو که بعد از آشوویتس، سخن از شعر گفتن را جنایت می‌دانست، شیوه برخورد ما با همه موضوعات- به دلیل التهاب جاری در تک‌تک بخش‌های روزگار- بایستی خود نیز ملتهب باشد یا می‌شود موضوعی‌ درگیرکننده را با لحنی آرام روایت کرد؟ به نظر می‌توان «بنفشه‌ آفریقایی» را پیشنهادی تازه برای نزدیک‌شدن به موضوعات ممنوعه سینمای ما دانست.

 

 

مشاهده بیشتر

شاید از این نوشته‌ها هم خوشتان بیاید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا