سینمای کلاسیک : نقدی بر فیلم «منشی همه‌کاره او» ساخته ساخته هاوارد هاکس

 

عصرسینما؛ زهرا الماسی

درست اندکی بعد از اقبال منتقدان به «بزرگ‌کردن کودک» با بازی کاترین هپبورن و کری گرنت، علی‌رغم شکست مالی‌ای که فیلم در گیشة بیشتر شهرهای آمریکا متحمل شد، هاوارد هاوکس، کارگردان جسور و بی‌ریای هالیوود، تصمیم به ساختن کمدی اسکروبال دیگری گرفت که اقتباسی بود از نمایشنامة معروف «صفحة اول»، تا نه جبران خسارت تولید پیشین باشد، که الگوی تجربه‌شدة طنازی در موقعیت و قصه را به کمال برساند و اثری خلق کند منحصر به‌فرد و فارغ از زمان برای هم‌عصران و آیندگان.

آن‌طور که در گوشه و کنار نوشته‌اند، ایدة اقتباس از نمایشنامة چارلز مک‌آرتور و بن هکت از یک مهمانی شروع می‌شود، جایی که هاوکس، برای عده‌ای از مهمانان قسمتی از نمایشنامه را می‌خواند و خودش درجای والتر برونز، سردبیر روزنامة The Morning Post، با زنی به‌جای خبرنگار مرد روزنامه، هیلدی جانسون، نقش‌خوانی می‌کنند. در حین بلند‌خوانی، هاوکس متوجه می‌شود که با همین تغییر جنسیت چه زاویة معنادار و متفاوتی می‌تواند برای نمایشنامة «صفحة اول» بیافریند، رابطة سردبیر و خبرنگارش را از صمیمیتی برادرانه- یا به تعبیر این زمان bromance که از ترکیب کلمه برادر و رمانس ساخته شده و به روابط دوستانه اما خالی از کشش جنسی بین دو مرد می‌گویند- به عاشقانه‌ای شکست‌خورده تغییر دهد و از “عشق” در کنار “حرفه»” نیروی محرکی برای قصه‌اش، «منشی همه‌کارة او» بسازد تا تفاوت خود را با اقتباس‌های پیش از خود به کارگردانی لوییس مایلستون و پس از خود به کارگردانی بیلی وایلدر در ردة بالاتری قرار دهد و مصداقی شود برای حرف پیتر باگدانوویچ که می‌گفت: “جهنم بین یک زن و مرد جای بهتری است تا بین دو مرد”.

کمدی خنده‌دار و پر سروصدای هاوکس، با ورود هیلدی جانسون (رزالین راسل) به تحریریة روزنامه آغاز می‌شود تا به همسر و رئیس سابق خود، والتر برونز(کری گرنت) بگوید که از دنیای روزنامه‌نگاری خداحافظی می‌کند و به آلبانی می‌رود تا با نامزدش یک زندگی معمولی در یک خانة معمولی داشته باشد، آرزوی بی‌مایه و ساده‌ای که والتر از آنجام آن ناتوان بوده. حسادت والتر از شنیدن این خبر، زبانه می‌کشد همان‌طور که احساس بعد از طلاقش هم گواه همین حسادت است: “آدم هیچ‌وقت احساس تشنگی نمی‌کنه جز وقتی که چشمه خشک می‌شه”. والتر علیرغم اینکه می‌داند هیلدی هنوز به او علاقه دارد، خوب متوجه است که برگرداندن او نه در گرو حرف‌های عاشقانه‌ای مثل “هنوزم شب‌ها خواب منو می‌بینی؟” بلکه در گرو پیوند‌زدن دوبارة همسر سابقش به کاری‌ است که بهتر از هرکسی انجام می‌دهد، خبرنگاری جسورانه و این بار از اعدام یک بی‌گناه، چیزی که هیلدی را وسوسه می‌کند تا قطار، نامزد و آلبانی را برای چند ساعتی به تاخیر بیندازد و طعم جادوی رسانه را بار دیگر بچشد.

قصه در ادامه از طرفی روایت رابطة هیلدی با نامزد دست‌وپاچلفتی و ساده‌لوح خود بروس بالدوین با بازی رالف بلمی است که در دیالوگی دیوارچهارم‌شکن مستقیما به نامش اشاره می‌شود و دردسرهایی که برونز برای آنها با لطایف‌الحیل پیش می‌آورد، اما از طرفی دیگر روایت اعدام “ارل ویلیامز” است و تلاش‌های هیلدی برای نجات آن. در صحنه‌ای هیلدی بعد از آنکه به زندا‌‌ن‌بان رشوه می‌دهد تا بتواند متهم را ببیند، شاهد گفتگویی هستیم که باور می‌کنیم گره قصة اعدام ویلیامز به دستان ماهرانه هیلدی باز می‌شود و به برونز حق می‌دهیم که باور نکند هیلدی می‌تواند از دنیای مطبوعات دست بکشد برای اینکه با مادر همسرش در خانه‌ای ویلایی هر سال را عید کند. کری گرنت، در نقش برازندة خود، به‌خوبی نان‌به‌نرخ‌روز‌خوری و رندی برونز را در نقاب یک جنتلمن تمام‌عیار پنهان می‌کند، آدمی که به هیچ‌عنوان دغدغة عدالت‌خواهی و حقیقت‌طلبی ندارد و اعدام را تله‌ای برای به‌دام انداختن هیلدی و برگشتن او می‌کند و مهارت و عطش او را برای به دست‌اوردن خبر دست اول، راه برتری قاطع روزنامة خود می‌داند رزالین راسل نیز، نقش زن مستقل و همه‌فن‌حریف هیلدی جانسون را چه در کنار جماعتی از مردان روزنامه‌نگار چه در کنار همسر سابق و نامزد تازه‌اش با درایت و ظرافت تعریف شده در شخصیت به‌خوبی ممزوج می‌کند و به اجرا درمی‌آورد تا در عین همه‌کاره بودن، بی‌اختیاری او در روند برگشتن به برونز را تماشا کنیم.

 

پوستر فیلم منشی همه کاره او

 

در ۹۰ دقیقه‌ای که با قصة «منشی همه‌کارة او» همراه می‌شویم، دیالوگ، به سیاق همة کمدی‌های ‌اسکروبال، نقش اصلی را ایفا می‌کند که توسط بن هکت و چارلز لدرر به قدرت نوشته شده و با مهارت بازیگر بداهه‌گویی چون ‌گرنت در کنار راسل سریع‌تر از گلوله شلیک می‌شوند. از طرفی در صحنة اجرا، کارگردان با مونتاژهای سریع و سعی در یک‌پارچه کردن نماهای طولانی، حسی از سرعت گذر زمان و  از دست رفتن فرصت را القا می‌کند و با نورپردازی‌های متفاوت به صحنه‌های مختلف فیلم، بافتی دراماتیک می‌بخشد که در کمتر کمدی‌ای سراغ داریم. همة این انتخاب‌ها چنان در جای درست خود قرار گرفته اند که بیشتر از آنکه تصنع سبک پردازی را در ذهن مخاطب پررنگ کند، اثرگذاری فیلم را بیشتر می‌کند، کاری که از کمتر کارگردانی جز هاوکس انتظار می‌رود: کسی که توانسته درمنظومة زیبایی‌شناختی ژانر نوآر قصه‌ای را به نمایش بگذارد که به هر نوآر دیگری شانه بزند (خواب عمیق،۱۹۴۶)، وسترن‌های ماندگاری چون رودخانه سرخ(۱۹۴۸) و ریو براوو (۱۹۵۹) را بسازد و به همان خوبی پرترة یک اسکروبال کامل را به تاریخ سینما تقدیم کند، هنرش در پنهان‌کردن سبک کارگردانی خود زیر لوای ژانر و خدمت به سینماست تا در اطاعت و پیروی از امضای خودش.

بعد از چند ساعت چرخیدن در تحریریة روزنامه، زندان، رستوران و بعد از خوابیدن زنگ‌های مکررتلفن و بسته شدن قصة اعدام  با به‌تعویق افتادن محاکمه، فیلم در اتاق مطبوعات دادگاه، جایی که بیش از نیمی از قصه را در آن فیلمبرداری کردند با پایانی کاملا قراردادی به انتها می‌رسد. هیلدی از تلاش‌های والتر برای سنگ‌انداختن در ازدواجش خوشحال می‌شود و اقرار می‌کند که ته قلبش از فکر اینکه والتر دوست‌دارش نبوده غمگین. از این‌جاست که «منشی همه‌کارة او» جریان‌ساز کمدی‌‌هایی می‌شود که تم آن بازگشتن دوباره به یکدیگر است، جریانی که در آن طلاق مقوله‌ای است که آزادانه‌تر به‌نمایش درمی‌اید و دیالوگ کری گرنت گواه آن: “الآن دیگه طلاق معنی خاصی نداره، فقط چندتا کلمه ست که قاضی زیرلب زمزمه می‌کنه”.

 

 

مشاهده بیشتر

شاید از این نوشته‌ها هم خوشتان بیاید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا