نگاهی به بازیهای مهران احمدی: هام و شیمی

شاهپور عظیمی: برخی از بازیگران در بازیهایشان، یک «هام» بهخصوص دارند. یعنی فضایی در اطراف خودشان ایجاد میکنند که حتی اگر زیر گریمهای سنگین هم در یک نقش حضور پیدا کنند، سبک و سیاق بازی آنها همچنان به چشم میآید. در سالهای اخیر و در چند جایی به اصطلاح «شیمی» بازیگر برخورد کردهام که در واقع همان هام و اتمسفری است که در بازی یک بازیگر به چشم میخورد. نقش بیک در هیچ (۱۳۸۸) با بازی مهران احمدی این گونه است. همانطور که در نقش رامین در اسب حیوان نجیبی است (۱۳۸۹) نیز هام بازیگری احمدی به چشم میآید. در این میان نقش بهبود در سه فصل از سریال پایتخت را هم میتوان به نقشهای متفاوت او افزود.
مهران احمدی نیز در شمار بازیگرانی است که ترجیح میدهد هم در نقشهای جدی ظاهر بشود و هم در نقشهای کمیک. نقش بیک در هیچ یکی از این نقشهای توأمان است. با این که نقشی فرعی است و ممکن است در نگاه نخست توجه ما را به خودش جلب نکند، اما نقش و شخصیتی پیچیده است که احمدی موفق میشود به آن جان ببخشد. بیک یک وانت دارد. در ابتدا مثل بقیه اعضای خانواده، نادر سیاهدره (مهدی هاشمی) را تحویل نمیگیرد اما با برملا شدن ماجرای کلیهسازی نادر او این بار کاسهی داغتر از آش شده و حتی وکیل وصی نادر هم میشود. او با کشاندن نادر به تماشای فیلم و کباب کردن گوشت و سرشاخ شدن با عمه (مرضیه برومند) سعی دارد نادر را نگه دارد. احمدی در چنین لحظاتی نقش بیک را سرخوشانه بازی میکند. اما وقتی زیر سرش بلند میشود، در برخورد با محترم (پانتهآ بهرام) ناگهان به یک هیولای سنگدل تبدیل میشود. دیگر نه محترم برایش محترم است و نه انکار میکند که حالا و با پولهای نادر میتواند بار دیگر ازدواج کند و از قسم دست زنی که لال شده خلاص بشود. نوع نگاههای مهران احمدی و مکثهایی که در واکنش به مخاطبانش ارائه میکند، در وهلهی اول از او تصویری بسیار جدی ارائه میکند. در هیچ با آن سبیل و موهای بلند، ترکیب مردی شوخ و شنگ که میتواند هر لحظه جدی بشود، کامل میشود. احمدی وجه دیگر بازیاش را در نقش رامین در اسب… نشان میدهد. امتیاز بازی او در نقش مردی که بر خلاف جنسیتاش رفتارهای غریبی دارد، این است که تقریباً اصلاً نمیتوان فهمید که رامین چه زمانی جدی است، چه وقتی سر به سر مسعود (حبیب رضایی) میگذارد، کی دیگران را سر کار گذاشته و در کدام لحظه تصمیم گرفته با حرفهایش این جمع پریشان را بخنداند. از این منظر نقش رامین پیچیدگیهایی دارد که احمدی با موفقیت از «اجرا» آن بر آمده است.
شاید بازی احمدی در ماحی (۱۳۹۵) یکی از بهترین بازیهای او باشد. در این فیلم قدرنادیده که به نظر میرسد تمامی آن ماجراهای طلاها و پولشویی و باقی قضایا «مکگافین» داستانش باشد، ماجرای مردی است به نام فرزین که جاهطلبیهایش هم خود او را به قعر دوزخ میبرد و هم سرنوشت همسرش ماحی (آنا نعمتی) را ویران میکند. این نقش احتمالاً جدیترین نقش مهران احمدی در دوران بازیگری اوست. فرزین با بازی او آدمی است سودایی که در خیالش زندگی میکند. هم با لایههای بالای قدرت درگیر است و هم دوست دارد از ماحی پسری داشته باشد و هم میخواهد همه چیز را با تحکم حفظ کند. در صحنهای که فرزین مشغول خوردن صبحانه است و ماحی وارد میشود، فرزین، چنان در توهمات خودش اسیر است که با تحکم به همسرش امر میکند که باید برایش پسر به دنیا بیاورد. در صحنهای که ماحی و فرزین در کنار هم هستند و فرزین روی تخت غلت میخورد و ماحی را سر و ته میبیند و دوربین هم اصرار دارد که این نما را ادامه بدهد، احمدی یکی از دشوارترین سکانسهای بازیاش را پیش رو دارد. او باید هم بخندد و هم دیالوگ بگوید و هم حسی را که در لحنش وجود دارد – که منجر به در هم ریختن او میشود و به گریهاش میاندازد – نشان بدهد، احمدی به شکلی متمرکز در نقش «منجمد» میشود و از آن بیرون نمیزند. او دقیقاً در قوارههای شخصیت فرزین باقی میماند، زیرا در این سکانس دشوار هم باید هیبت فرزین در برابر ماحی را به نمایش بگذارد و هم شکنندگی شخصیت او را که این را با نشان دادن عکسی از دوران کودکی فرزین در کنار پدرش میبینیم که مادرش آن عکس را گرفته است. یکی از نشانههای یک بازیگر موفق در بازنمایی نقشهایی که بر عهده دارد، حفظ «راکورد» بازی است. به عبارت دیگر با وجود رج زدنها و تعدد لوکشینها و گذشت زمان در فیلمبرداری هر سکانس، بازیگر باید همچنان «خودآگاه» باقی بماند تا بتواند روی پرده نقش و شخصیتی را که بازی میکند، باورپذیر از آب دربیاورد. احمدی در ماحی چنین تلاشی را کرده و بازی او در سکانسهای مختلف از جمله در برابر دکتر ابدی (همایون ارشادی) و بهمن (احسان امانی) و البته درسکانسهایی که روبهروی شخصیت ماحی قرار میگیرد، یکدست باقی مانده است.
اسب حیوان نجیبی است مهران احمدی نشان داده که بازی در نقشهای کمیک برایش جذابیت دارد. حضور تقریباً کوتاهش در هزارپا (۱۳۹۷) در نقش دایی کامران و نقش کوتاهش در فیلم خودش مصادره (۱۳۹۶) به نقش خورخه احتمالاً به همین جذابیت مربوط است، یا نقش آیدین در فیلم زیر نظر (۱۳۹۸). با این حال او همچنان دلبستهی نقشهای جدی از جمله نقش بهمن در قسم (۱۳۹۷) نیز هست. البته نمیتوان به هیچ بازیگری توصیهای کرد که چه نقشهایی را بپذیرد یا رد کند. تنها نکتهای که بهطور کلی میتوان دربارهی بازیگرانی بیان کرد که هم در نقشهای کمیک ظاهر میشوند و هم در نقشهای جدی، شاید این باشد که مخاطبان به عنوان یک اصل مسلم و اساسی در اقبال یا عدم اقبال نسبت به فیلمهای سینمایی، اگر نتوانند نقشهای «زیگزاگی» یک بازیگر را «ردیابی» کنند و ندانند که چه واکنشی باید نسبت به نقشهای متفاوت او داشته باشند، چه بسا نتوانند بازیهای چنین بازیگری را ارزیابی کنند و هر بار که حدس میزنند چنین بازیگری ممکن است – مثلاً – در یک نقش کمیک ثابت بماند با نقشی جدی از او روبهرو شوند. این احتمالاً یکی از عواملی است که بهراحتی موفقیت بازیگر را نزد مخاطبان با تردیدهایی جدی روبهرو میکند و حضور او را در سینما تحتالشعاع قرار میدهد. به عبارت دیگر این ممکن است زمینهساز افول هام و شیمی حتی برترین بازیگران سینمای جهان در ذهن مخاطبان نیز باشد.
منبع: مجله فیلم